سلام خانم عزیز
انتظاری که مطرح می کنید منطقی است، مخصوصاً که از اول هم جدا زندگی می کرده اید. برای متقاعد کردن همسرتان در فضایی آرام و منطقی، تلاش کنید و به یک بار گفتن و انتظار متقاعد شدن بسنده نکنید.
جملاتی مثل جملات زیر ممکن است کمک کننده باشد:
"عزیزم، این خواست من به معنای احساس بد داشتن به خانواده ی تو نیست، من به مستقل نبودن احساس بدی دارم. از طرفی، اتفاقا برای این که رابطه ی خوب و با حریممون خدشه دار نشه یه زمان، می خوام که پیشگیری کنیم. تجربه ی بقیه ی افرادی که با خانواده ی هر کدام از همسرا زندگی می کنند هم می گه که بالاخره دیر یا زود و
مسایلی پیش میاد. اگر قرار بود بریم با خونواده ی خودم هم زندگی کنیم من همین نظرو داشتم. در ضمن این نزدیک بودن های زیاد، جایی برای دلتنگی و اشتیاق باقی نمی ذاره دیگه، بلکه آدما رو برای هم تکراری می کنه و مهم تر این که خیلی اتفاقا بین یه زن و شوهر چه ما و چه مادر و پدرت به صورت طبیعی می افته که بهتره هیچ کس دیگه ای مطلع نشه و تو حریم خودشون بمونه. می خوام بدونی که این تصمیم گیری خیلی برام مهمه و حواست به حس و حال هر دومون باشه که رابطه ی خوبمون به هم نریزه.
آرزوی موفقیت براتون دارم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید