2794

کتک زدن همسر در دوران عقد

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 60 بازدید 2 تبادل تجربه

با سلام، من دختری بیست و چهارساله هستم، یک ساله که نامزد کردم و عقد دائم هستیم،من خیلی نامزدم دوست دارم و به گفته خودش اون هم منو خیلی دوست داره اما تا الان حدود پنج شش بار در بحث‌هامون بهم حمله کرده و منو میزنه، با سیلی و اینکه یکبار منو جلوی خواهرهای بزرگ‌ترم که ازدواج کردن زد و گوشم که گوشواره داشت پاره شد و خون زیادی اومد،و این موضوع باعث شد که خواهرم باهاش دعواش بشه و بحث کردن،و از اون به بعد نامزدم اصلا با خواهرهام نمیخواد روبرو بشه،و میگه تا آخر عمرم دیگه خانه اونها نمیرم و نمیخوام ببینمشون،یکبار هم تو خونه تنها بودیم و بهم حمله کرد و با پیشونیش زد روی دماغم و دماغم کبود شد،من دلم خیلی شکسته،از طرفی خیلی دوستش دارم و واقعا نمیخوام زندگیم خراب بشه ،در کل آدم نرمالی نیست و همیشه استرس داره و عصبیه سر هر موضوعی قهر میکنه و میره،گاهی تحقیرم میکنه و مسخرم میکنه،اما گاهی انقد خوب میشه که من واقعا دیوونش میشم اما با کوچیکترین چیز بهم میریزه و همه چی یادش میره،راستش من هم تازگیا خیلی عصبی شدم و خیلی زود قاطی میکنم و جیغای وحشتناک میکشم سرش وقتی بهم حمله میکنه،اما در کل خیلی خسته شدم و واقعا فکر میکنم بزرگ‌ترین اشتباه زندگیم ازدواج کردنم بوده،خیلی از رفتارهاشو نمیتونم الان در این متن بنویسم وگرنه مشکل زیاد داره،خواهش میکنم راهنماییم کنید ممنون...

اطلاعات تکمیلی

سن 24 جنسیت زن شغل بیکار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره خانواده

با سلام خدمت شما دوست عزیز 
مطمنا خشونت فیزیکی با کلامی در هیچ رابطه ای مورد تایید نیست پس در درجه اول برای کنترل این وضعیت بایستی محرک هایی رو که باعث ایجاد خشم در همسرتون می‌شود رو شناسایی و کنترل کنید و اگه بی دلیل این حملات خشم اتفاق میوفته حتما لازمه که بررسی بیشتر اتفاق افتاده و برای ادامه یا قطع رابطه تصمیم گیری منطقی گرفته شود. 
 

تجربه شما

login captcha

بیشتر وقتی ک باهاش جر و بحث میکنم شروع ب زدن میکنه،من دلم خیلی شکسته نمیدونم چیکار کنم،از طرفی هم نمیخوام بخاطره ابروریزی و حرف و خانوادم جدا بشم،بعضی اوقات خیلی مهربون میشه اما همش برای ی هفته یا چند روزه و بعدش دوباره پرخاشگری داره و همیشه با نیش و‌کنایه حرف میزنه ،همیشه با حرفاش عذابم میده و من ساعتها‌ بخاطرش گریه میکنم و اون بی تفاوته،همیشه وقتی میبینه من گریه میکنم میگه خفه شو و گریه نکن میگه من از گریه بدم میاد گریه نکن ادا در نیار،اصلا برای احساسات من ارزش قائل نیست ،من خیلی احساساتی و حساسم و اونم اینو میدونه اما براش مهم نیست و بازم کار خودشو میکنه،خانم دکتر من خیلی باهاش خوب حرف میزنم عشقم نفسم عزیزم زندگیم اقاییم از دهنم نمیوفته همیشه اینجوری صداش میکنم،بعضی وقتا احساس میکنم بزرگ‌ترین اشتباه زندگیمو کردم اما خیلی دوسش دارم خیلی و داره ازم سواستفاده میکنه،منو تا مرز خودکشی میبره،ی بار جلوش گریه کردم سرشو کوبوند تو دیوار خیلی محکم ترسیدم ازش ،ی بارم با مشت زد تو دیوار و دستش داغون شد،خانم دکتر شوهرم مدافعه حرمه و دوسال سوریه بوده ،بعضی وقتا میگه جنگ منو دیوونه کرده،میگه من موجی ام با من بحث نکن،احساس میکنم ب آخر خط رسیدم ،دوس دارم همه چیو بهم بزنم و دلمو از اینهمه رنج نجات بدم ،

@yasna_jojo

اون ک نکلیفش مشخصه ولی تو باید درمان شی که عاشق همچین دیونه ای هستی ب نظرم کمبود محبت وابستت کرده اخه بدبختی محبتم نمیکنه!  حرف مردمو ابروی خانواده کیلو چنده؟ گوشت قربونی شدن برا حفظ آبرو و حرف مردم برا دوره قاجاره ن الان خودت ارزش داری؟  اگه اره عاقل شو

عزیزم زمانی ک بحثتون میشه فقط یه بار فقط یه بار حرف منو گوش کن و لج بازی نکن و جوابشو نده

@behmadi

اون میگه کلا حرف نزن تا ی چی میگم میپره هوا و میره و منو تنها میزاره ،اصن براش مهم نیست سر من چی میاد یا چ احساسی دارم با اینکه میدونه من خیلی. عاشقشم