سلام دوست عزيز
ميتونم درك كنم چقدر برايتان ناراحت كننده بوده
اما دقت كنيد در توضيحاتتون شما دو عامل بيروني را مطرح كرديد كه تحت كنترل شما نبوده تعديل نيرو و نبود كار در اين شرايط اقتصادي جامعه و نبود فرد مناسب
شما نبايد خود را به خاطر دو موضوعي كه در اختيارتان نبوده ازار دهيد از بُعد ديگر به ان نگاه كنيد اينكه با از دست دادن كارتان باز هم شما همت داشتيد و دنبال كار بوده ايد و اينكه شما عاقلانه و از روي منطق ان خاستگاران را رد كرديد چه بسا كه اگه صرفا هدفتان ازدواج بود ميتوانستيد هيجاني انتخاب كنيد .
متاسفانه ما خيلي مواقع خود را با ديگران مقايسه ميكنيم و با افسوس جايگاه و شرايطي كه فقط از بيرون شاهد اون هستيم خود را بيشتر زخمي ميكنيم .اينكه شما دنبال علايق خود رفته ايد تحسين بر انگيز است دو حرفه و هنري كه جايگاه خوبي در جامعه ما دارد
شما فايده را در چه چيزي ميبينيد
(جايگاه شغلي ،درامد ،حال خوب،تفريح )كدام ؟
يك نويسنده خوب ميتواند با حرفه اش به خيلي موقعيت ها دست پيدا كند يا خياط و طراح لباسي كه مزون دارد و سبك خاص خود را طراحي ميكند
بهتره براي انگيزه خود يك بار ديگر هدف هايتان را در نظر بگيريد و انها را بنويسيد
به اين فكر كنيد دوست داريد ٥سال ديگر كجاي زندگي باشيد و به چه موقعيت هايي رسيده باشيد براي ان برنامه ريزي كنيد و قدم برداريد .
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید