با عرض سلام و ارادت خیلی زیاد به شما سرکار خانم دشتی شاید باور نکنید همین جواب دادن شما به من چه جرق

با عرض سلام و ارادت خیلی زیاد به شما سرکار خانم دشتی شاید باور نکنید همین جواب دادن شما به من چه جرقه امیدی در دل من ایجاد کرد باید بگم که بخاطره ناراحتی بسیار زیادی که موقع نوشتن مشکلاتم داشتم گویا در باره عدم امید و مراجعه به مشاوره یا روانشناس افراط کردم که باید از حضورتون معذرت خواهی کنم راستش همسره من همون طور که گفتم قبلا بدون مواد فوق العاده است خیلی صبور و با گذشت و مهربان و ... خلاصه هرچه که از خصصیاتش بگم کم گفتم اما باور کردنی نیست که یه همچین آدمی با داشتن این عیب به طور کل عوض میشه . مردی هست که ارزشش رو داشته باشه بخاطرش بجنگم اما گاهی این توانایی و در خودم نمیبینم درباره درآمد پرسیدید ایشون مدتی بیمه بیکاری دریافت میکردن که الان دوماهی میشه قطع شده که با قرض و قوله این مدت سخت رو گذراندیم اما باید به خبر خیلی خوبی و بدم که همسرم الان چند روزی هست که مشغول به کار شده اند و انگار زندگیمون از این رو به اون رو شده خودش خیلی اخلاقش بهتر شده بخاطره شرایط کاریش نباید سیگار بکشه بخاطره همین بهم گفت شاید این محدودیت باعث بشه دست از دوده لعنتی هم بکشم و فعلا فقط با متادون بدن خودمو نگه دارم که بتونم کار کنم با صحبت های شما و این اتفاق خوب در زندگیمان که به معجزه بیشتر شبیهه کمی به زندگی امید وارشدم حاضرم به خاطره تنها فرزندم هر کاری بکنم سرکار خانم من به خاطره تمام این مشکلات در این ۴ سال خیلی از لحاظ روحی آسیب دیدم بنده در ازدواج قبلیم همسره خودمو بخاطره سکته قبلی از دست دادم اون موقع هم افسردگی شدید پیدا کرده بودم بعد از وارد شدن به زندگی جدید هم بدون اینکه مرحمی روی زخم هایم پیدا بشه بدتر و بدتر شد ولی حالا از شما عاجزانه خواهش میکنم کمکم کنید تا این آسیب های روحیم و از بین ببرم اعتماد به نفس خیلی پایین در مقابل همه دوستهام فامیلام مخصوصا مخصوصا خانواده همسرم اونها از لحاظ مالی و فرهنگی سطح بالاتری به ما دارن کلا اختلاف طبقاتی زیادی داریم خوده اونها هم ناخواسته منو به بی اعتماد به نفسی سوق دادن اول اینکه کمکم کنید خوب بشم دوم اینکه تازگی ها تصمیم گرفتم مشکلات و ترس ها و حرفها و هرچی که اذیتم میکنه خیلی مودب با مادر شوهرم مطرح کنم به نظره شما کاره درستی هست یانه؟ مشکل بعدیم بد بینی زیادی که دارم هست قسمتیش مربوط به اتفاقات بده این چهار سال میشه من از بچگی این خصلت بد رو دارم بخاطره اینکه متاسفانه اعتقاد دارم تو زندگیم از همون اول هم همیشه همه چی بد بود تربیت پدرو مادرم محرومیت هام ندیده شدن هامون اشتباهات بسیار زیادی که تو خانوادم اتقاق افتاد و بزرگترینش مرگ همسره سابقم و این همه مشکلاتم بعد از ازدواج دومم خسته شدم دلم میخواد دنیارو یه جور دیگه ببینم دلم میخواد مادره شادی برای کودکم باشم همسرم میگه تو با اخلاق خوبت هست که میتونی منو به زندگی برگردونی نه جنگ و دعوا میخوام زن خوبی بشم زن صبور و مهربان نمیخوام با کوچکترین مشکلی از هم بپاشم هرکاری بگید به دیده منت شاید وقتی خودم اصلاح شدم بتونم زندگیمو اصلاح کنم و نجات بدم نگاه پر مهره شما خواهره گرامیمو به بنده میبوسم و قدر میدونم یاعلی