تنهایی مادر و نگران بودن برای او

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما مشاور عزیز

پدر بنده ۱۰ سال پیش فوت کردن و زمانی که فوت کردن فقط برادر بزرگتر بنده متاهل بودن و سه فرزند دیگر مجرد بودیم، ما دو خواهر و دو برادریم،خواهر بزرگترم هم ۵ سال بعد از فوت پدرم ازدواج کردن و به تازگی من ازدواج کردم و برادر دیگم که ۳۲ سالشونه هنوز مجردن و دنبال این هستن که ادامه تحصیل بدن و برن از ایران .. زمانی که بنده عقد کردم برادر بزرگترم بدون مشورت با مادرم زندگیشونو جمع کردن اومدن پیش مادرم در یک سرویس زندگی کنن.. مادرم هم رضایت نداشتن چون حس استقلالشون از بین میرفت و تنها نبودن چون من و برادر دیگم هنوز با مادرم زندگی میکردیم.. الان که من عروسی کردم و برادر دیگم قصد دارن برن ، برادر متاهلم میخوان که از مادرم جدا یشن و برن جایی که حداقل ۴۰ دقیقه راه هست تا برسن خونه مادرم.. مادرمم از این موضوع ناراحتن که زمانی که نیاز نبود بیان اومدن و مادرم به سختی افتاد در زندگی از لحاظ فضای زندگی و‌ کمبود جا و دیگر مشکلات با هم بودن.. الان که دارن تنها میشن و نیاز داشتن حداقل در دو واحد جدا از هم زندگی کنن، برادرم پاشو کرده تو یک کفش که میخوام برم و جدا زندگی کنم.. حالا من خیلی غصه مادرمو میخورم و ناراحت تنهاییشون هستم .. من هم نمیتونم با مادرم زندگی کنم چون متاهلم و حتی ممکنه یه زمانی برم شهر دیگه بخاطر همسرم.. از شما میخوام در مورد این موضوع و ناراحتی مادرم راهنماییمون کنین.. مادرم دچار مشکل اعصاب میشن و میترسم خدای ناکرده بلایی سرشون بیاد در ضمن مادرم ۵۴ سالشون هست.. ممنونم از همراهیتون