سلام عزیزم،
این ادبیات نوشتاری و این جملات از ترس زیاد شما و همچنین از وابستگی و سرمایه گذاری بیش از حد عاطفی شما روی همسرتون خبر میده، ما به این نمیگیم عشق یا دوست داشتن زیاد ، این نشان از عدم بلوغ روانی و عدم سلامت کامل روان هست.
اینکه شما میترسید مجوز یا توجیهی برای چک های بی مورد شما نیست اما میتونم حدس بزنم که احتمالا این فکرها به صورت خودکار براتون پیش میاد و شما در حال حاضر توانایی استپ کردنش رو ندارید، همچنین میدونم در هیچ جایی مثل خانه یا مدرسه یا دانشگاه مهارتهای رابطه و شناخت در مورد مردان و زنان و رابطه بینشون رو به شما یاد ندادند و شما هم بسیار جوان هستید پس اجازه بدید صریح بهتون بگم شما خام هستید و این خامی به علت محیط رشدی شما ایجاد شده و هیچ اشکالی نداره اما خام موندن دیگه دست شماست و اشکال داره و اگه زودتر خودت ازین ناپختگی خارج نشید به زودی رابطه شما در معرض خطر قرار خواهد گرفت .
پس من به شما به صورت جدی توصیه میکنم که شروع کنید به خودشناسی به شرکت در دوره های رابطه و مهارتهای زندگی، به مطالعه، به مشاوره رفتن و با افراد خردمند و بزرگتری که در دسترستون هستند دوست بشید و ارتباط برقرار کنید تا با آموزش و کسب مهارت لازم به راحتی کشتی زندگیتون رو هدایت کنید.
من لیستی از چند کتاب براتون مینویسم که میتونه کمک کنه اما ممکنه در شروع کمی برات سخت باشه پس حتما از یک مربی کمک بگیر تا پرورش پیدا کنی:
۱- ماجراهای عاشقانه – نوشته دکتر محمّدرضا سرگلزایی – انتشارات همنشین
۲- سیر عشق- نوشته آلن دو باتن- ترجمه زهرا باختری- انتشارات چترنگ
۳- جستاری دربارهٔ عشق: آلن دو باتن- ترجمهٔ گلی امامی- انتشارات نیلوفر
۴- عشق و اراده: رولو مِی- ترجمه دکتر سپیده حبیب- نشر دانژه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید