سلام خانم دشتی عزیز من این چند روزه اطلاعات جدیدی بدست آوردم ، دیگه واقعا دارم دیوونه میشم از بس شب

سلام خانم دشتی عزیز من این چند روزه اطلاعات جدیدی بدست آوردم ، دیگه واقعا دارم دیوونه میشم از بس شب تا صبح گریه کردم، من شماره ای که شوهرم تو گوشیش با نام دیگه ذخیره کرده بود رو یواشکی برداشتم و بهش زنگ زدم اینم بگم که تقریبا هرروز به این شماره زنگ زده بود ، یه دختر جواب داد ، من شرایطمو و بارداریمو براش گفتم کلی التماسش کردم که بگه رابطش با شوهرم در چه حده این دختر سوم دبیرستان بود و گفت تقریبا با هم دوستن و شوهرم بهش گفته که مجرده و دوباری هم همدیگه رو دیدن و گفت که آخرین بارش دو سه هفته پیش دیدمش و رفتن رستوران و شوهرم هم بهش ۳۰۰ هزار تومن داده گفته اینم برا خرید عیدت، و اینکه گفت چندتا دختر دیگه رو هم میشناسه که باهاش رفیقن و با خنده میگفت کلی تا حالا این دخترا تیغش زدن شوهرتو وپول ازش گرفتن اینم گفت که با چند تا زن خراب هم دوسته که خونه اونا میره ....... خانم دشتی شوهر من برای من خیلیییی خسیسه ، اینا رو که شنیدم دارم آتیش میگیرم .... چقدر من بدبخت بودم که برای زندگیم صرفه جویی میکردم میگفتم بذار خونه دار بشیم ...... خانم دشتی من اینا رو که شنیدم دیگه نتونستم تحمل کنم و زنگ زدم به پدر شوهرم و تمام حرفای این دختر رو براش گفتم و گفتم که میخوام این موضوع بین خودمون بمونه و به کسی نگه و منم حتی به خانوادم نمیگم اونم گفت باشه من پیگیری میکنم و .... منم با شوهرم سعی کردم عادی رفتار کنم با اینکه دیگه اصلا دوسش ندارم حالا نمیدونم دیگه چه کار کنم به خدا دارم دق میکنم......