سلام
ما شرایط زندگی سختی داشتیم
ورشکستگی و مشکلات حین ورشکستگی و جابجایی شهر محل زندگی و زندگی با خانواده ام ..
پسرم کلاس سوم دبستان هست. همیشه اضطراب جدایی از من را دارد. الان تا حدودی بهتر شده شاید هم من اینطور فکر میکنم و به این قضیه عادت کردیم.
چندماهی هست خونه مستقل گرفتیم، هسرم نیست، من و پسرم و دختر هشت ماهه ام با هم در یک روستای دورافتاده زندگی می کنیم، پسرم اصلا خونه و مدرسه جدیدش را دوست ندارد. هر روز به بهونه های مختلف گریه می کند و به مدرسه می رود. در طی روز در مدرسه بارها گریه میکند، به من میگوید تو آینه ی داخل راهرو مدرسه خودم را که میبینم دلم میگیرد گریه ام میگیرد، مسئولین مدرسه بارها به من گفتند پسرم خیلی گریه می کند، هر صبح استرس دارد و از استرس و ناراحتی دچار دلپیچه و اسهال می شود.
تهدید های معلم را جدی می گیرد و هر ساعت گریه می کند. مثلا معلم می گوید تکلیف انجام نشود یا این شعر حفظ نشود و... از کلاس یا مدرسه اخراج، یا دعواتون می کنم یا تنبیه و جریمه میشین و... همش تهدید
پسرم خیلی تهدید ها را جدی می گیرد با اینکه در درس عالی است و معلم بسیار از او راضی است اما همیشه ازین تهدید ها میترسد و اشک میریزد.
امروز در مدرسه جلسه اولیا هست، از دیروز که آمد خانه با بغض و گریه، که معلم گفته جلسه ی مهمی است و باید مادرها باشند اگر نیایند یا اگر 5دقیقه دیر کنند از مدرسه اخراج میشوید،من میدانم تو بخاطر آماده کردن خواهرم ممکن است دیر کنی و من اخراج میشوم. خسته شدم بس که به معلمش بابت رفتارش تذکر دادم نمیتوانم معلمش را تربیت کنم، فقط میخواهم پسرم قوی باشد و بخاطر یه تهدید این همه به هم نریزد.
میدانم نیاز به مشاوره و روانشناس دارد اما دراین روستا روانشناسی نیست من هم توان پرداخت هزینه های روانشناسی را ندارم. فقط میبینم پسرم جلوی چشمم آب میشود و کاری نمیتوانم بکنم.
لطفا به من راهحل بدید. کمکم کنید آرامش را به او برگردانم.
ممنون از شما
امتحان می کنیم