سلام و وقت بخیر.
8 ماهه که عروسی کردم و در طبقه پایین خانواذه همسرم زندگی میکنم.
مسائلی هست که من و همسرم رو آزار میده و یک ماهی میشه که داریم فکر میکنیم که چطور عنوانش کنیم.
بصورت تیتروار عرض میکنم که بهتر راهنماییم کنید.
1.مادر همسرم از 7 صبح تا 1 ظهر که خونه تنهاست درب واحدشون رو کاملا باز میذاره که رفت و آمدها و مکالمات تلفنی من رو گوش بده. انقدر صداها واضح میره بالا که حتی قاشق چنگال هم میره بالا متاسفانه و چند باری متوجه شدم که مکالمات تلفنی من و خانوادم رو گوش میده.
2. هر موقع پدرشوهرم منزل نباشه و من برم جایی یا کسی بیاد منزل من یا حتی شوهرم با کسی رفت و آمد کنه از آیفون تصویری چک میکنن و زیر نظر میگیرن.
3. بدون اطلاع و هر موقع دلشون بخواد میان پشت درب واحد و در رو که باز میکنم میان در سینه درب.حتی منتظر بفرمایید نمیشن.گاهی مهمون رودربایسی دار داشتم و این کارشون خیلی برام سنگین بوده. چون دور و وری های ما اینطور نیستن.
4. از هر فرصتی استفاده میکنن که شوهرم رو به جون من بندازن البته تقریبا 1 ساله که دیگه تاثیری نداره این رفتارش اما همچنان ادامه میدن.
5. توقعات عجیب و بیجایی دارن که من توجهی نمیکنم و در مقابلش من رو از چشم پدرشوهرم انداختن.از بس که دروغ میگن. بشدت دروغگو هستن و پدرشوهرم هم عادت ندارن یه چیزی رو از خودم بپرسن بعد قبول کنن.
اوایل عروسی چند بار می اومدن پشت در و به جای زنگ زدن خیلی آروم در میزدن و من نمی شنیدم و 1 دقیقه بعد به شوهرم زنگ میزدن که خانومت خونه نیست رفتم نبود.
از طرفی میگم مادره ولش کنم محلش ندم از طرفی یاد روزایی می افتم که اساسی شوهرم رو به جونم مینداخت و تا دم طلاق رفتم فقط بخاطر دروغ های این خانوم.
امکان نقل مکان کردن ندارم.
چطور باید رفتار کنیم؟
اینهایی که گفتم رو تا به الان هیچ واکنشی نداشتیم و داریم صبوری میکنیم اما دیگه اینبار که پشت آیفون رفتن من از خونه رو چک کرد بینهایت عصبانی شدم و زنگ زدم به پدر شوهرم که خداروشکر جواب نداد و گرنه ممکن بود حرفای بدی بزنم. بعدشم دیگه چیزی نگفتم.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید