سلام دوست عزيز
متوجه شرايط هيتم و ميتونم درك كنم با بچه كوچك چقدر نياز به حضور و حمايت داريد .براي اين موضوع بهتره سود و زيان كنيد مزاياي رفتن به شهر پدري و معايب ان را بنويسيد و ببينيد كفه كدام سنگين تر است .اينكه همسرتون اول حق مكان را به شما داده و در جواب لطف شما الان دارند تهديد ميكنند كمي غير منطقي است و بايد اين را ياد اور شويد كه خودشان اينگونه در اول قيد كرده اند .از ايشان بخواهيد وقتي با همه گزينه ها (پرستار،خانه در شهر ديگر )مخالفت دارند راهكاري ارائه دهند يا از خانواده خود بخواهند كمي ياري رسان شما باشند .من نگراني شما را ميفهمم اما الان شما براي خانواده تان حكم مهمان را داريد و توجه انها به شما با زماني كه شما ساكن ان شهر شويد ممكن است متفاوت باشد و هميشه اين توجه نداشته باشيد و اينكه شهر كوچك تر محدوديت امكانات را دارد و اين براي اموزش و اينده فرزندتان كافي است .بهتره روي اين موضوع كار كنيد كه كمي مستقل شويد و بتوانيد اين را بپزيريد كه شايد در شرايطي خودتان تنها باشيد و خود را براي ان اماده كنيد يكي دو دفعه تمرين كنيد و در نبود همسرتان تنها بمانيد و اوضاع را بررسي كنيد ،سعي كنيد خود را سرگرم حرفه يا فعاليتي كنيد تا از اين احساس افسردگي جلوگيري شود.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید