درود بر شما
اولین مساله این هست که ما وقتی ازدواج میکنیم، بدین معنی هست که بزرگ شدیم و مسئولیت انتخابمون رو میپذیریم و اصولا میدونیم چرا داریم ازدواج میکنیم. و چرا داریم با این فرد ازدواج میکنیم... شما علیرغم اینکه از مصرف الکل توسط همسرتون اطلاع داشتید و میدونستید ایشون اهل دعوا هستن، اصرار کردید باهاشون ازدواج کنید. نکتهای که در انتخاب همسر حائز اهمیت زیادی هست، اینه که ما طرف مقابلمون رو همونطور که هست بپذیریم. اگر سیگار میکشه، اگر خیلی روابط و رفتارش آزاد و راحته با مردم، اگر کمصحبته، اگر زیاد اهل معاشرت نیست و .... باید بتونیم به همون شکل قبولش کنیم و روی تغییرش هیچ حسابی باز نکنیم. قبول دارم که همه در طول زمان ممکن هست تغییر کنن. ممکن هست بهتر بشن. ممکن هست بدتر هم بشن. اما ملاک ما باید زمان حال باشه. وعدهی ترک اعتیاد و ترک روابط متعدد و خوشاخلاق شدن و گیر ندادن و ... قولهایی از این قبیل که زیاد میشنویم، معمولا هیچکدوم زیاد دوام نمیارن. به همین دلیل، مشاورهی پیش از ازدواج همیشه توصیه میشه.
مسالهی بعدی این هست که شما اینطور که توضیح دادین، عملا نه حق درس خوندن دارین، نه ورزش و معاشرت و فعالیت نرمال اجتماعی و قرار هست فقط در خونه باشید. ولی همسرتون آزادیهای خودشون رو دارن و این شرایط رو برای زندگی مشترک نرمال میدونن. از خودتون بپرسید هدف شما از ازدواج چی بوده؟ با این انتخاب و با این شرایط، چقدر به هدف تون رسیدین؟ ادامهی زندگی با چنین شرایطی چقدر براتون قابل قبول هست؟ میتونید با همسرتون صحبت کنید دربارهی شرایطی که وجود داره و احساسی که دارید و خواستههاتون. دلیل سختگیری بیش از حد همسرتون رو متوجه بشید و سعی کنید با هم به توافق برسید. ضمن اینکه شاید بد نباشه همسرتون به روانشناس و در صورت تشخیص ایشون به روانپزشک مراجعه کنن. و لطفا تا زمانی که شرایط به همین شکل هست، به هیچ وجه صاحب فرزند نشید.
به خدای بزرگ میسپارمتون
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید