2794

 سلام. از همان اوایل ازدواج برخی رفتار های همسرم منو رنج میداد و خیلی اذیت میشدم. ولی به امید بهبودی و به رسم وفاداری و علاقه به پاش موندم و سعی کردم تا جایی که ممکنه کنار بیام و بپذیرمش و جاهایی هم که ممکن نیست سعی کنم با کمک خودش تغییرشون بدم..‌

اما الان با گذشت سه سال و داشتن یک کودک درمانده شدم و میبینم که اشتباه محض بود موندن و امید به تغییر و بهبودی داشتن... 

یکی از مثال هایی که میتونم بزنم اینه که همسرم به محض اینکه چیزی به مزاجش خوش نیاد توهین میکنه و فحش میده و ناسزا میگه. در خلوت و جمع آدمو خورد میکنه و آبروی آدمو میبره. تا به حال صدبار باهاش صحبت کردم و هربار قول داد که تکرار نکنه و بازم بی فایده. حتی پیش مشاور رفتیم یه مدت خوب بود و باز برگشت... 

یه نمونه دیگش هم اینه که همه رفیقاش اهل عرق و با عرض معذرت خانم بازی هستن. فعلا که در عرق خوری شبیهشون شده اما خانم بازی رو هنوز میدونم که داخلش نیفتاده اما ترسشو دارم که....

این دوتا اصلی هاشه که اولی رو از اول داشت و دومی رو تازگیا شروع کرده.

یه مشکل دیگه هم اینکه با پدر و خانوادش بحث کرد و فعلا رابطش باهاشون قطعه. بحثشون مالی و سر یه سری اختلافات عمیق و ریشه دار خانوادگی از جمله فرق گذاشتن خانوادش بین همسر من و فرزند دیگشون و حساسیت و حسادت همسر من بود که قبل ازدواجمون همیشه داشتن.  اما بعد ازدواج بدتر شد و الان که ازشون جدا شده گاهی دپرس میشه و آه میکشه که ایکاش ازدواج نکرده بودم تا اختلافاتم با خانوادم اوج نمیگرفت و منجر به جدایی نمیشد...و همینجور یک هفته الی ده روز دپرس و ناامیده از من فاصله میگیره و به تلگرام و جالب اینجاست که به خانم های غریبه داخل تلگرام پناه میبره.  گاهی حس میکنم همسرم اختلال روانی داره. کارهای عجیبش زیادن. یکیش اینکه خیلی دوست داره به بقیه خانم ها بگه مجرده و در عطش یه رابطه عاطفی و در عطش رابطه جنسی میسوزه در صورتی که کمبود هم نداره و حتی من از اون ناراضی ام در رابطه و گاهی اوقات برام کم میزاره کسانی که اطرافمون هستن و در بطن زندگیمون رو میبینن و میشناسنمون بلااستثنا  غریبه و آشنا و دوست و فامیل و زن و مرد همه بهش میگن همسرت فرشته ست. قدرشو بدون اینقدر اذیتش نکن اما اون....

نمیدونم واقعا دیگه خسته شدم و ازش دل بریدم. دیگه علاقه سابق را بهش ندارم. ولی بخاطر بچم دلم نمیخواد جدا بشم. چند وقتی راه بی تفاوتی در پیش گرفتم و دیگه انگار که نمیبینمش. میخوام فقط به چشم یه کارت عابر بانک بهش نگاه کنم و با دخترم از زندگی لذت ببرم. ولی نمیدونم این روند به من و دخترم آسیب خواهد زد یا نه؟ واقعا گنگ شدم و از پیش بینی اثرات این روند رفتاری عاجز هستم ... خواهش میکنم راهنماییم کنید؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام عزیزم،
متنتون رو خوندم ، چندتا نکته وجود داره:

همسر شما همینی که هست میمونه و احتمال تغییر ایشون رو شما صفر در نظر بگیرید
اگر با همین شرایط فکر میکنید میتونید در رابطه باشید ، ادامه بدید در غیر اینصورت شما باید انتخاب کنید.

نکته دوم چطور شما میگید ایشون در عطش رابطه جنسی و عاطفی است و از طرفی میگید ایشون کمبود ندارند! 
اصلا چطور یکی از طرفین میتونه راجع به نیاز طرف مقابل صحبت کنه!
هر آدمی یک حد و مقدار و مدلی براش کافیه پس اگر ما فکر میکنیم یه پاسخی مناسب یک نیاز است لزوما برای بقیه مناسب نیست، درک این موضوع میتونه به شما کمک کنه تا بهتر مسله هاتون رو ببینید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha