2794

 سلام. من 38 سالمه و 3 ساله ازدواج کردم قبل از ازدواج 5 سال با آقایی در ارتباط نزدیک بودم ولی خانوادم به دلیل عقیم بودن اون آقا نپذیرفتن و ما هم با هم خیلی به مشکل برخوردیم در نهایت من در حین رابطه با اون آقا با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم اوایل بعضی وقت ها چت در جهت گله گذاری می کردم ولی قطع کردم. من با عشق و علاقه ازدواج نکردم شاید از سر لجباز ی و خستگی از اون رابطه سابق ازدواج کردم در نهایت متوجه شدم خودم دچار ذخیره کم تخمدان شدم و طبیعی باردار نمیشم دوباره ضربه شدیدی خوردم بازم بهم ریختم و باعث شد امتحان جامع دکتری رو رد بشم ولی به طور معجزه آسایی باردار شدم و دوباره امتحان دادم و قبول شدم دیگه رابطه ای با فرد سابق نداشتم ولی رفتارهای همسرم بسیار برایم سرد بود که باعث میشد ساعت ها گریه کنم مثلا کوچکترین بیماری دخترم رو تقصیر من می دانست همش فکر می کرد من کم کاری می کنم در حق دخترم و خودش. حالا دخترم یک سال و نیم شده . یه موبایل جدید خریدم و چون کار نصب ایمیل و ... رو شوهرم انجام داد انگار چندین چت من با اون آقا رو دیده. بعد مدتی به من گفت و من بازم شدید بهم ریختم ازش خواستم که از هم جدا بشیم چون من فکر می کنم همسرم هرگز فراموش نمی کنه و عذاب می کشه ولی ایشان می گه که من زندگیم رو دوست دارم و حاضر نیستم بهم بزنم فقط بهت گفتم که بدونی می دونم. 

حالا مشکل من این هست که غم بزرگی همه وجودم رو گرفته همش می ترسم اشک هام جاری بشه من اون آقا رو واقعا دوست داشتم و با همه به خاطرش جنگیدم ولی نه خودش و نه دیگران قبول نکردن و احساس می کنم تمام تلاش هام نتیجش اضطراب و افسردگی و ترس در زندگی زناشوییم شده است. من واقعا نمی دانم می توانم با این فشار به این زندگی ادامه بدهم یا نه؟ دل خودم می خواد که جدا بشم برم یک جای دور و تنها زندگی کنم که کسی از گذشته من خبر نداشته باشه. این در حالی هست که فقط کافیه چند دقیقه حرف نزنم همسرم فکر می کنه من اونو دوست ندارم. من با شناختی که از همسرم دارم مطمئنم که فراموش نخواهد کرد و این منو بیشتر اذیت می کنه. دو مشکل شخصی هم دارم یکی قصد بارداری داشتم که گفتند تقریبا یائسه شدم ولی ماه بعد هم آزمایش ها را تکرار می کنم دوم نوشتن تزم که اصلا نمی توانم شروع کنم. 

لطفا راهنمایی کنید با این زندگی چه کنم.

اطلاعات تکمیلی

سن 38 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و زوج درمانگر

باسلام خدمت شما دوست گرامی 
در ست است ازدواج شما اشتباه بوده ولی الان وارد زندگی همسرتان شده اید ودارای یک فرزند هستید وهمسرتان هم با وجود اینکه چت شما را دیده گذشت کرده. درست است همسر شما سخت این اتفاق را فراموش میکند.ولی تلاشهای شما کمک زیادی به ایشان میکند.خودتان هم تمام سعی خود را کنید که به گذشته برنگرید وبه رابطه قبلیتان فکر نکنید .آن رابطه هیچوقت نمیتواند برای شما زنده شود.به همسرتان توجه مضاعف کنید احترام وتحسین وسپاس گزاری را فراموش نکنید خواسته ها وانتظارات منطقیاش را مورد توجه قرار دهید .غمی که شما احساس میکنید به خاطر ذهنیت شما نسبت به مسیله است به خاطر تعبیر وتفسیری غلطی است که از مشکل دارید .اگر به همسرتان هیچ علاقه ای ندارید آن بحث دیگریست ولی اگر مشکل این است که فکر میکنید همسرتان نمیتواند فراموش کند این قابل حل ودرمان است در زوج درمانی هایی که ما انجام میدیم سعی میکنیم دوطرف نسبت به به مسیله بینش کامل پیدا کنند ومهارت گفتگو مدیریت خشم و... را آموزش ببیند تا بتوانند زندگی مشترکشان را نجات دهند 

سالم وتندرست باشید

تجربه شما

login captcha

منم تجربه مشابه شما رو دارم، با آقایی که دوست بودم و فکر میکردم که عاشق اش هستم نتوانستم ازدواج کنم. بعد از ازدواج اون آقای بیشعور با شوهرم گفته بود که ما باهم رابطه داشتیم، شوهرم با مشت در دهنش کوبیده بود، گفته بود نه مردی و نه غیرت داری. رفتار شوهرم چند هفته ای بامن‌ کمی سرد بود و حرفاش اذیتم میکرد، با عشوه گری زنانه من کم کم به عالت عادی برگشت. ناگفته نماند در اوایل ازدواج من شوهرم رو دوست نداشتم ولی یه مدتی میشه دوستش دارم و خداراشکر کم کم‌ دارم عاشقش میشم، چشم نخورم. افراد زیادی ( خانم و آقا) رابطه عاطفی قبل از ازدواج رو تجربه کرده اند ولی عشق واقعی، تعهد و دوست داشتن و محبت با ازدواج شروع میشه. اگر شوهرت تو و بچه تون رو دوست دارد و تو هم چنان شوهرت و بچه ات رو دوست داری نگران نباش هیچ خطری زندگی تونو تهدید نمیکند. گور بابای آقای قبلی با عشقش. متوجه باش یه زمان بخاطر عشق خیالی عشق واقعی ات را ازدست ندی، اون موقع نمی تونی جبران کنی. عشق واقعی شوهر و بچه است خانم جون. به شوهرت و بچه ات عشق بورز و از زندگی ات لذت ببر. از شوهرت تعریف بکن و بگو یه تار مویت را به اون آقا نمیدم، ببین شوهرت بال در میاره، بعد ببین چه اتفاق میفته برات...ما خانم ها نباید خود مون رو دست گم بگیریم. خوب شوهرت چند پیام رو خونده که خونده. خانم عشوه گری کن مطمئن باش زود فراموش میکنه. دراین گونه موارد اگر خانم درست مدریت کند آقا نه تنها خانم را ترک نمیکند بلکه افتخار هم میکند که خانم رو تصاحب کرده. شنیده ای که مرد ها برای بدست آوردن خانمی باهم جنگ و دعوا کرده اند. تجربه اش رو دارم که بهت میگم. خانم جون  اگه درست مدیریت کنی شوهرت بشتر از قبل دوستت میدارد. روحیه ات را از دست ندی ما خانمها خیلی خیلی قوی هستیم. زن نباشیم که یه آقا رو دیونه عشق خود نکنیم و نه تونیم نگهش داریم.

خانمی کمی از تجربه زندگی ام رو بهت گفتم که دلت آروم بگیرد. در صورت تمایل بشتر باهم حرف میزنیم.

موفق باشی  و به پای هم جون بمانید.