2794

مشکلات با همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 144 بازدید

سلام خسته نباشید من اولین باره به کلینیک سایت میام واسه راهنمایی همینجا باید مشکلی که دارمو بنویسم یا کجا باید بگم به هر حال ممنون میشم راهنماییم کنید آیا به زندگی باهمسرم ادامه بدم یا پایان خیلی دوستش دارم..

《من تو دوران عقدمو انقدر از همون روزهای اول خانواده منو خانواده شوهرم ،منو خانواده شوهرم ،و سرانجام شوهرم با خانوادم انقدر مشکل پیدا کردیم که هیچکسی با کسی خوب نیست فقط بعد از کلی دوری منو شوهرم با هم حرف میزنیم..اما موضوع اینه که خانوادش پاشونو پس کشیدن و شوهرم خودش به تنهایی توانایی خرج عروسیو کالا و خرید عروسیو اینا رو نداره ، ۱۱ سال اختلاف سنی داریم که برام اصلا مهم نیست ولی این برام خیلی مهمه که چجوری با این موضوع کنار بیام که بدون تقریبا"هیچی"برم باهاش زیر یه سقف اون براش مهم نیست فقط میگه دلم میخواد بریم جدا زندگی کنیم و خسته شدمو از این حرفا.. من خونه بابامم اونم خونه باباش اینا و انقدر خانوادش از لحاظ مالی و عاطفی بهم بد کردن که نصف دعواهای منو شوهرم بخاطر خانوادش بوده و الانم شوهرم با خانوادش اصلا خوب نیست..نگرانی دیگم اینه شوهرم بشدت غیرتیه تو خیابون کسی نگام کنه کلی حرص میخوره یا مثلا خوشش نمیاد من تنها برم جاییو خودم برگردم تا جایی که میتونه دوست داره خودش منو ببره بیاره یا اینکه رو پسرای فامیله من خیلی حساسه بگو بخند کنم ناراحت میشه یا مثلا یه موقع هایی میگفت چرا به اینو اون انقدر  نگاه میکنی یا به موتور ماشینا!!!! یکبارم خونشون بودم تنها هم بودم مغازشون زیر خونشونه داشت میرفت درو کلید کرد روم منم خبر نداشتم بعد فهمیدم اونم یکبار گفت طبق عادت بوده منظوره خاصی نداشتم یکبارم گفت که دامادمون میترسیدم سرشو بندازه با خواهرم بیاد تو خونه تو رو با لباس باز و راحت ببینه..کلا این مدلیه تو خیابونیم همش حواسش به منه کسی بهم برخورد نکنه...با تنها میرم بیرون میگه نگرانت میشم! همش یه ترسی تو دلش هست که منو از دست میده اگه انقدر حواسش بهم نباشه..خیلی وقتا شده سر این مسایل گفته میترسم تو رو از من بگیرن و من واقعا این چیزا برام عادی نیست تروخدا کمکم کنید میترسم باهاش برم زیر یه سقف اذیتم کنه از این لحاظ خیلیم زودرنج هست...



اطلاعات تکمیلی

جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و زوج درمانگر

با سلام 
ترسها ونگرانیهای همسرتان بیش از حد است این اضطراب جدایی در همسرتان باعث شده در رابطه شما مشکل به وجود بیاید همسر شما بیش از شما از این همه نگرانی رنج میبرند تلاش کنید از ایشان بخواهید که با هم به یک روانشناس مراجعه کنید بدون برچسب زدن .مراقب باشید احساس نکند که شما اورا بیمار تلقی میکنید .همه ما افکار منفی داریم وممکن است دچار نشخوار فکری شویم ولی اگر اجازه بدهیم که این افکار ذهن ما را درگیر وکنترل کنند وراهی برای مقابله با آنها پیدا نکنیم آرامش از ذهن ما رخت میبندد.باید به همسرتان کمک شود افکارمنفی شان را بشناسند وخطاهای شناختی خود را پیدا کنند
موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha