نام ارسال کننده محرمانه می باشد
46 بازدید
1 تبادل تجربه
سلام
من آبان ماه شمع 19 فوت میکنم تازه از شر کنکور خلاص شدم یعنی کلا سرم تو کتاب بود اما نتیجه دلخواهمو نگرفتم راستش پسرخالم بهم ابراز علاقه کرد تو پی وی ولی من گفتم نه سریعا پشیمون شدم چون موقعیت خوبی داره به نسبت من هم از نظر ظاهری هم اینکه خیلی صبوره کلا گل سر سبد فامیله از نظر اخلاقو ظاهر بعد مامانم فهمید سریع با مامانش حرف زدن و به این نتیجه رسیدن که ما حالا با هم حرف بزنیم بعد اگه جوابمم مثبت بود بیاین حالا یه ده روزی میشه با هم حرف میزنیم من از اولم بهش گفتم که دارم فکر میکنم اما اون هی ابراز علاقه کرد الانم میگه که واقعا عاشقم شده و از این حرفا البته کار منم اشتباه بود تو این ده روز از ساعت 2 شب تا 6 صبح حرف میزدیم از همه چی هم حرف زدیم بچه و آینده و این حرفا اما من از اولش واقعا دودل بودم هم اینکه احساس میکنم زوده چون من تازه یک ماه دیگه میخوام برم دانشگاه رشته حسابداری هم اینکه اون اهوازه و من باید برم اونجا از طرفیم چون پدرم اعتیاد داره میترسم چند ساله دیگه خواستگار داشته باشمو بعد طرف بخاطر پدرم بگه نه و از این حرفا بعد کلا خانوادم به این وصلت راضین چون از نظر اخلاقی همه چیش خوبه بعد چون ما خواهر بزرگمو دادیم غریبه الانم که دو ساله عقدن ما هنوز شک داریم که طرف اعتیاد داره یا حتی شک داریم خیانت میکنه یا نه اما از نظر دل پاکی و اینا این مطمئنه اما تحصلیکرده نیست دیپلمه اما از بچگی کار کرده و اینا ماشین داره اما خونه نه خودم میدونم زوده اما میترسم چند سال دیگه بمونم به قول خودم عشقو حال مجردی کنم اما ازدواج کنم دو تاکوچه پایینتر از خونه مامانم اینا عصبی باشه میخوام چیکار و ازطرفیم میگم شاید یکی اومد خوب بود نمیدونم والا همش شایده
ممنون عزیزم