2794

حس غم زیاد و افسردگی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 95 بازدید

سلام. من یک دختر درونگرا و ساکتم. از وقتی یادمه یک دختر لوس و نازنازی بودم که زود قهر میکرد زود اشکش در می اومد.  اغلب روزها حس بی انگیزگی مفرط و ناامیدی دارم. هیچی منو خوشحال نمیکنه دیگه. الان دوران عقد هستم. همسرمم آدم خوبیه.  بعضی وقتا دوستش دارم ولی بعضی وقتا حوصلشو ندارم. اونم از بالا پایین شدن رفتارهام به ستوه اومده.همین الانم بغض دارم و نمیفهمم چمه آخه چرا باید همش بشینم یه گوشه و زل بزنم. یک دفعه وسط خنده به زمین زل بزنم.یا یک دفعه وسط رابطه گریه کنم. اما گاهی هم حس خوشبختی پیدا میکنم و دلم میخواد همینجوری ادامه پیدا کنه.اما بازم بعد یه مدت حس شکست و ناامیدی میاد سراغم. همسرم وقتی من سرخوش و شادم لذت میبره اما وقتی منو غمگین میبینه اونم دل و دماغ منو نداره. خسته شده آخه چقدر ناز منو بکشه. چقدر گریه منو ببینه.از نظر خانوادگی هم مشکل حادی ندارم.همه چی به ظاهر نرمال و معمولیه خانوادم فرهنگی هستن. مهربونن .من دلم میخواد همش دراز بکشم.مامانم غصه میخوره که منو که تازه عروس هستم رو اینجوری پژمرده میبینه.سعی میکنم همش به خودم برسم آرایش دارم همیشه، اما روحم داغونه.گاهی بخاطر تسکین خودم به خودکشی فکر میکنم فقط.به اینکه اگه نباشم همه یه نفس راحت بکشن.حرفام خیلی زیاده.گریه امونم نمیده.و من در بهت هستم از اینکه چمه آخه؟ مشکل کجاست؟!

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت زن شغل دانشجو وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام
چشماتو ببند و سعی کن خاطرات بد دوران کودکی که این هیجانات منفی رو که الان تجربه می کنی رو حس کردی به یاد بیاوری و در تصوراتت برو با افرادی که باعث بوجود آمدن این هیجانات منفی شده اند حسابی برخورد کن و از اون کودک حمایت کن ممکنه اون افراد والد شما باشه ما با والد شما کاری نداریم فقط میخواهیم اون تصویر ذهنی که از والد در ذهن شما وجود دارد تغییر پیدا کند و حس های منفیتون به خودتون کاهش پیدا کنه واینکه خودتونو دوست داشته باشین و بدونید دیگران هم شما رو دوست دارند. حتی میتونی یه نامه خشم به اون والد بنویسی. تعاملات والدین در دوران کودکی باعث بوجود آمدن یه سری باورهای اساسی منفی در افراد می شوند چون کودکان قدرت تحلیل رفتارهای والدین را ندارند این باورهای اساسی شکل می گیرد و تله های زندگی بوجود می آید مثلا من دوست داشتنی نیستم من ارزشمند نیستم من توانمند نیستم و این افکار که در ناهوشیار شما هست می آید و روی رفتار شما اثر میگذارد بنابراین افکار منفی خود را به چالش بکشید و آنها را زیر سوأل ببرید و ایمان داشته باشید که شما دوست داشتنی، ارزشمند و توانمند هستید. بهتر است برای درمان افسردگی تون از یک درمانگر بصورت حضوری کمک بگیری و قبل از شروع زندگی جدید برای درمان افسردگیت اقدام کنی.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha