درود بر شما
در یادداشتتون عنوان کردید که همسرتون عصبی هستند، به شما احترام نمیگذارند، وقتی با ایشون ازدواج کردید که حتی توانایی خرید یک حلقهی ازدواج رو هم نداشتند. اجازهی کار کردن ندارید و با 8 سال پسانداز تونستید خونهای بخرید که الان متعلق به خود شماست. در این شرایط، با وجود چند بار سقط و مراحل درمان، صاحب فرزند شدید. ایشون ارتباطاتی با همکارانشون داشتند که از نظر شما قابل قبول نبود و با یکی از همکاراشون قرار ازدواج گذاشته بودن. با پیشنهاد همسرتون و به خاطر رها شدن از دست اون خانمها، به شهر محل زندگی مادرتون نقل مکان کردید. الان هم شما رو به خاطر شرایط شغلیشون مقصر میدونن و میخوان اون خونه رو بفروشید برای زندگی در کنار خانوادهی همسرتون و خرید یک مغازه.
اینکه با کارمند سادهای ازدواج کردید که حتی پول خرید حلقهی ازدواج رو هم نداشتند، انتخاب خود شما بوده. اینکه با کسی زندگی کنید که بهتون اجازهی کار کردن خارج از منزل رو نمیدن، انتخاب خودتون بوده. در خصوص ارتباطات همسرتون با خانمهای همکارشون، اون خانمها رو مقصر میدونید. همسرتون هم بابت مسائل شغلیشون شما رو مقصر میدونن و الی آخر... وقتی ما ازدواج میکنیم، یعنی بزرگ شدهایم و قرار هست مسئولیت تصمیماتمون رو به عهده بگیریم. با مقصر دونستن دیگران، هرگز نمیشه مشکلی رو حل کرد. اینطور که متوجه شدم، شما هم از بابت عدم تعهد اخلاقی همسرتون ناراحت هستید، هم اخلاق و رفتاری که از ایشون میبینید. هم دربارهی محل سکونتتون و فروش منزلی که به نام شما هست، با ایشون موافق نیستید. کاری که میتونید انجام بدید، این هست که در آرامش، با همسرتون صحبت کنید. اگر براتون مقدور نیست، میتونید به صورت حضوری از یک زوجدرمانگر کمک بگیرید تا علل و زمینههای عدم تعهد همسرتون و عصبی بودنشون به صورت ریشهای بررسی و حل و فصل بشه. همچنین بتونید دربارهی شغل همسرتون و محل سکونتتون به توافق روشنی برسید که برای هردوی شما قابل قبول باشه.
به خدای بزرگ میسپارمتون
مثلا مشاوره دادین واقعا خسته نباشین چقدر کمک کننده بود
خانم ببخشید اینجوری می نویسم . من همکاری داشتم دقیقا مثل شما و در شرایط شما. مثل اکثر خانم های ایرانی برای دخترش کوتاه آمد و آخرش در 45 سالگی و آستانه یائسگی ، شوهرش برای خانمی دیگه ترک شون کرد . مهریه را هم در قبال حضانت بخشید . و الان به شدت افسرده و ناراحت هست به خاطر گذشت ها و خوبی های خودش . توصیه ام به شما گرفتن حق طلاق و حق حضانت فرزند هست تا در صورت ترک شما فرزندتان و مهریه را داشته باشید . اگر الان که 35 ساله هستید ، شرط شما رو قبول نکنه مطمئن باشید در 45 سالگی وقتی ضعیف هستید ترکتان خواهد کرد . همین امروز همه حقوق قانونی تان را بازپس بگیرید و دلتان را به مشاور های خانواده و .. خوش نکنید . اول قانونی حقوق بگیرید بعد تشریف ببرید روانشناس و مشاور خانواده .
عزیزم مهریه که میگه همین خونه که دادم بهت که البته اگه بخواد در آینده منو طلاق بده حتما ازش مهریه میگیرم چون نگذاشت برم سر کار وگرنه خودمم میتونستم خونه بخرم حضانت فرزندم که عمرا بهم بده عمرااااا اما دخترم الان 5 سالشه 9 سالگی خودش تعیین میکنه که با کی زندگی کنه باز خوبه همکارت شاغل بوده منو که نگذاشت کار کنم الانم بچم کوچیکه شغلای مربوط به رشته منم روزی 9 ساعت کار هست بچمو 9 ساعت بزارم مهد فکر کنم خیلی خسته بشه خلاصه امیدم به خداست حالا با این اوصاف بازم راهکاری برام دارید دوست عزیزم؟؟ ممنونم که جواب سوالم. دادید باز شما بیشتر از مشاور راهنمایی کردید
اشتباه نکن خونه رو اصلا نفروش.... بفروشی بدی به این آقا فکر میکنی اخلاقش یا خیانتش درست میشه ؟ خودتون هم میدونید درست نمیشه ..
ما معمولا در شرایطی بچه دار میشیم که از زندگی مون راضی باشیم
لابد شما هم ناراضی بودید که بچه دار شدید. و همسرتون هم لابد همینجوری متوجه شدن! الانم دارن طبق روال قبل همسری میکنن و این نباید براتون جدید یا عجیب باشه.
به هر حال گذشته ها گذشته اما بعد از این باز هم این خود شما هستید که اجازه میدید چطور باهاتون رفتار بشه. با این تفاوت که قبلا یه بچه بیگناه رو فدای سرسختی در احساساتتون کردید امیدوارم مجددا اینکار رو نکنید.
عزیزم خدا قبل از هر چیزی کاش اول ظرفیت اون چیز را بهمون بده همسر من تا زمانی که یک کارمند ساده بود خیلی خوب بود اما همین که مدیر شد و پولدار از این رو به اون رو شد و من اون زمان باردار بودم و دیگه کاری نمیشد کرد خیانت و اخلاقای بدش و خودشیفتگیش از همون موقع شروع شد الانم که موقعیت شغلیش را از دست داده به نحوی دیگه داره اذیت میکنه چون یاد دوران قدیم و مدیریت و ارتباطش با خانمها و ... میفته خودش هم به خواست خودش انتقالی گرفت حالا من را مقصر میدونه در صورتی که قبلا هم پیش مشاور رفتیم و گفت یه بیماری روحی داره و کمال طلب هست اما برای درمان دیگه اقدام نکرد
طلاق بگیر من اینطور مردها رو خوب میشناسم هر چقدر هم که برای زندگی تلاش کنی باز هم مقصر میدوننت
متوجه نشدم یعنی شما اینطور بیان کردید که ایشون به نوعی مقصر خیانت ها و عدم تعهد همسرشه یا به هر حال سهمی تو اون موضوع داره تا اونجایی که من میدونم خیانت هیچ هیچ هیچ توجیهی نداره
کلا همیشه زن مقصره!!! من اگه سر کار نرفتم نه به خواست خودم به خواست همسرم بود و برای جلوگیری از تنش تو زندگی حتی همسرم اومد خواستگاریم شاغل بودم اینقدر سر این مسئله بحث داشتیم که مجبور شدم کارم رو بگذارم کنار حالا ایشون بهم میگه اینکه نتونستی بری سر کار انتخاب خودت بوده!!!
احتمالا میخواد خونه رو از دستت دربیاره بعد طلاقت بده
احتمالااااااا شوهر من پول دستش بیاد دیگه خدا را بنده نیست یادش میره اونروز که زنش شدم حتی پول حلقه ازدواجشم قرض کرده بود نمیدونم چی شد خدا زد پس سرش این خونه را زد به نامم
خدایا چرا این مردها وقتی دست شون به پول و پله میرسه یادشون میره زن زندگیشون با چه سختیهایی ساخته؟چرا هر چی سن شون بالاتر میره هوسباز میشن؟ چرا انقدر خیانت و خیانت؟
تا به کی تحمل کنیم؟
دقیقا همینه باورت میشه من همیشه از خدا میخوام شوهرم در حد گذران زندگی پول داشته باشه دوران پولداریش رو دیدم چه به سرم آورد بازم صد رحمت به همون دوران بی پولیش آدم مشکل مالی داشته باشه بهتره تا روح و روانش درگیر باشه خدا قبل دادن هر چیزی اول ظرفیتشو بهمون بده
هر چیزی که خودش گفته بود تکرار کردین براش😐😐😐
دقیقا یه بار نشد تو کلینیک سوال بپرسم به جواب برسم آخرشم میگن برید مشاوره خوب یه راهکار بدید چه دلیلی داره اینقدر تایپ کنیم آخرشم میگن برید مشاوره
عزیزم اصلا خونه رو نفروش. این آدم درست بشو نیست. میخواد خونه رو از دستت در بیاره.