سلام عزیزم،
شما در یک چرخه معیوب از رابطه ناکارآمد افتادین و تلاشهایی هم که میکنید ممکنه به تنهایی کاری سازنده به نظر بیاد ولی در مجموعه ی زندگی شما موثر واقع نمیشه چون چند اصل مهم رعایت نمیکنید:
اول اینکه همسر شما یک پسر بچه 15 ساله نیست و حتی اگه شما بگید به نظر من خیلی بچه است من میگم خوب شما چه فکری کردین که با ایشون ازدواج کردین؟ حالا که انتخابشون کردید بهتره بالغ بودن ایشون و به رسمیت بشناسید و اگر قرار هست مسله ای بین شما تغییر کنه با توافق و گفتگوی دونفره بالغانه باید باشه ، به این ادبیات متن توجه کنید:
مشروب نخور، اگه میخوری در حد اعتدال بخور، فیلم مستهجن نبین ....
من با فعل های بالا موافق نیستم اینکه شما درخواستی دارید یک موضوع است اینکه چطور درخواستتون و بیان کنید یک موضوع
شما مانند یک والد، یک خانم ناظم دارید به ایشون بکن نکن میگید و این اصلا سازنده نیست همینطور که خودتونم اشاره کردید با این گفتن شما تغییر پایداری حاصل نمیشه پس به جای جملات والد به کودک پیشنهاد میکنم ازجملات بالغ به بالغ استفاده کنید که به این گفتگوی موثر میگوییم که مهارتی آموختنی است.
دلسردی شما به علت فاصله میان آنچه انتظار دارید با آنچه همین الان دارید هست درک میکنم که براتون سخت و کلافه کننده ممکنه باشه ، راه ترمیم شکستن و تغییر رفتارهای گذشته است مثلا در همین محبت کردن شما محبت را مشروط کرده اید به اینکه اگر همسرتان درست رفتار کند پس ابراز محبت برای شما امکان پذیر است در حالیکه محبت یک اصل مهم و امری بدون قید و شرط باید باشد تا نیاز هر انسان را تامین کند.
من پیشنهاد میکنم حتما از یک روانشناس کمک بگیرید تا مهارتهای ارتباطی لازم را در خودتان تقویت کنید ، بدیهی است با هم شرکت کردن در جلسه یا کلاس آموزشی بسیار موثرتر خواهد بود ولی در صورت عدم همراهی همسر خودتون شرکت کنید، چون شما حتی اگر ازین رابطه خارج بشوید در صورت تغییر ندادن رویه گفتگوی شما و مدل ارتباطیتون باز فردی با همین ویژگی و جایگاه را به زندگی خودتان جذب میکنید.
امیدوارم هوشمندانه نکات متن و دریافت کرده باشید و آرامشی که لایق اون هستید را برای خودتان فراهم کنید.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید