سلام عزیزم،
احساس کنونی شما حاصل فشاری است که احتمالا یک یا چند فکر برای شما ایجاد کرده، مثلا این فکر که من گناه مرتکب شدم و حالا لایق این رابطه نیستم
فکر بعدی که به شما فشار می آورد این است که فکر میکنید باید خاطرات شما و دوست پسرتان فراموش شود! چرا باید فراموش کنید هرقدر اصرار به این امر داشته باشید بیشتر این خاطرات برای شما مرور میشود
بپذیرید که شما یک رابطه داشته اید و این طور که خودتان مطرح کرده اید به قصد رابطه جدی بوده پس گناهی مرتکب نشده اید برای شناخت به صورت جدی با یک فرد در رابطه بوده اید بعد هم متوجه شده اید این فرد به دلایلی که ذکر کردید فرد مناسبی برای ازدواج نیستند پی منطقی بوده که آن رابطه را خاتمه دهید و رابطه مناسب دیگری را شروع کنید ، هر مسله ای بین شما بوده را رها کنید یعنی هر وقت یادتون اومد بی توجه باشید غرق نشید در افکار و خیال پردازی نکنید اجازه بدید فکر یا هر حسی که سراغتان آمد بیاید و برود شما فقط آن فکر را مشاهده کنید مثلا در پاسخ به خاطره بگویید ا فلان روز که رفتیم آنجا همین .... خودتونو برای این رابطه سرزنش نکنید ، هر چیزی که بوده مطمنا برای شما درسی به همراه داشته و شما اکنون آن درس و خرد را با خودتان به زندگی جدیدتان آورده اید پس به جای تمرکز روی به خاطر نیاوردن یا دوست نداشتن ایشون به لذتها و دیدن خوبیهای همسرتان و زیبایی های زندگیتان بپردازید ، حتما که نباید از کسی بدتون بیاد تا بهش فکر نکنید! شما باید بدونید که دوست داشتن برای زندگی مشترک و رابطه عاطفی کافی نیست
پس بالغانه به این موضوع نگاه کنید، تمرین مناسب برای شما تقویت بخش بالغ درونتان خواهد بود، بدیهی است که مراجعه به یک روانشناس بسیار برای شما کمک کننده خواهد بود.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید