2794

اوضام داغونه

من دو ماهه مادرمو ازدست دادم ما رسم داریم واسه مراسم هفتم یک چیزی بگیرن بیان بعد از چهلمم لباس بگیرن از عزا دربیارن ولی خانواده شوهرم تا هفتم اومدن بدونه اینکه چیزی بیارن بعدم الان دو ماهه که گذشته دیگه نه به من زنگ زدن نه من دیدمشون حالا بهشون گله کردم میگن تو احتیاج به آرامش داری تنها باشی ما بیاییم سر و صدا تو سرت می افته 

هیچی پولم نداشتیم چیزی بگیریم از اونطرف هم خبر برام اوردن همشون عروسی بودن کادو میدادن چقدر رقصیدن خیلی ناراحت شدم دلم شکست 

چجوری رفتارکنم که هم آروم بشم هم جوابشونو بدم 

همش فکر تلافی ام 

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۰ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده


سلام عزیزم،  بهتون تسلیت میگم و  قابل درک هست که این احتمال وجود داشته باشه  که در این شرایط کمی حساس تر و زود رنج تر شده باشید،

 متاسفانه دنیا در برابر ناکامی و رنج های ما نمی تواند کاری برایمان انجام دهد و به ما بدهکار نیست!

اگرچه همدلی و توجه خانواده همسرتان می‌توانست برای شما مرهمی باشد و یک کمک به حساب بیاید  اما پایان رنج شما نبود و درمان یا راهی برای عبور از این سوگ هم به حساب نمی آید،

همچنین  آداب و رسوم برای  پیوند بیشتر و کاهش رنج های ماست اگر قرار باشد انجام ندادن یک رسمی بر  رنج ما بیافزاید همان بهتر که آن رسم به جا نیاید!

اینکه ما غمگین و داغ دیده هستیم واقعا به دیگران ربطی ندارد نباید انتظار داشته باشیم حالا که ما غمگینیم آنها هم غمگین باشند یا دست‌کم خوشحالی نکنند این یک توقع نابجاست که متأسفانه در فرهنگ ما وجود دارد،

و من از شما میپرسم چه کسی میداند که آخرین روز زندگی اش چه روزی است؟

همچنین از شما می پرسم واقعاً غمگین بودن مثلا مادر شوهرتان مرهمی روی زخم شماست؟

 گمان نمی کنم

 واقعیت این است که این دو هیچ ارتباطی به هم ندارند اما گاهی ما برای بعضی رفتارها معنای در ذهن خودمان می سازیم و به واسطه آن معنا  فکرهایی می کنیم که آن فکر درما احساسهایی را ایجاد می کند

 مثلاً این رفتار که وقتی من عزادار هستم مادرشوهرم نباید به عروسی برود یا در آنجا برقصد  معنایش این می‌شود که اگر چنین باشد یعنی به من احترام گذاشته اند و مرا دوست دارند و حالا چون کسی مرا دوست دارد پس من کمتر غمگین می شوم!

 می بینید این معنی را خود شما به این رفتار چسبانده اید  البته شما حق دارید این یک خطای فکری فرهنگی است

خوب مگر چقدر زنده هستیم که هر ساعت یا هر روز آن را بخواهیم به غم یک نفر از خانواده و آشنایان خود خود اختصاص بدهیم،  اگرچه همدلی با عزیزانمان صفتی پسندیده است اما توقع آن یک ویژگی ناپسندیده است و به ما در داشتن زندگی بهتر کمک می کند

 من پیشنهاد می کنم اگر دچار ملال غم و رنج هستید به جای انتظار از اقوام با یک مشاور صحبت کنید تا  ایشان بعد از شنیدن نیازهای شما بهتون پیشنهاداتی متناسب با وضعیت زندگی تان ارائه دهد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

بی محبتی همسر در جمع خانوادگی

پاسخ سلام و وقت بخیر ببینید متاسفانه گاهی فرهنگ اشتباه که به اسم احترام رایج هست بین برخی خانواده ها وجود داره باید زمان بدید .از طرفی اگر واقعا رابطه خوبی دارید نباید حرفهای اطرافیان تاثیر بگذاره .با هم...

بی محبتی همسر در زندگی مشترک

پاسخ سلام دوست عزیزمموارد متعددی رو مطرح کردین که تا حد امکان با هم بررسی‌شون می‌کنیم.شما 4 سال هست ازدواج کردین و احساس می‌کنید اخلاق همسرتون تغییر کرده و دیگه به شما محبت نمی‌کنن. اطلاعاتی که دادید واقعا...

بی محبتی و سردی خانواده همسر

پاسخ سلام دوست عزيزبا توجه به مطالبی كه مطرح كرديد بنظر می رسد كه شما خيلی به مسائل حساس شديد و توجه افراطی داريد و هر موضوعی و رفتاری رو تفسير میكنيد و گاهی بزرگ نمايی ميكنيد .شما يک خانواده مستقل هستيد و...

بدقولی و بی محبتی شوهرم

پاسخ سلام دوست عزیز اشاره کردید که ایشان تمایل به بارداری شما داشتند ولی در حال حاضر اقدام نمیکنند .اشاره نکردید که تمایلی به برقراری رابطه ندارند ویا از اقدام برای بچه دار شدن منصرف شدند بنظر میرسد در ...