خلاف کردن همسر

سلام

منم همینطور

 - کیفیت رابطمون فکر میکنم رابطمون عمیق نیست. چون منو تو رودروایسی قرار میده یه چند باری که به روش آوردم همین موضوع اصلی رو. بلافاصله و بدون بحث و تو چند جمله کوتاه انکار کرده همه چیو اصلا قبول نمیکنه که آره چنین چیزی هست. همین مثال فکر کنم گویای کیفیت رابطمون باشه

- عکس العمل من در این مورد مثلا از ۱۵بار ۱۳ بارش با ملایمت و لحن ناراحت و آرامش نسبی بوده به دور از سرزنش یا توهین بهش. حتی سعی میکنم هربار از نکات مثبتش بهش یادآوری کنم یا بدی های مشروب میگم یا سعی میکنم بهش عزت نفس بدم که آره تو چیزی کم نداری سطح تو به این چیزا نمیخوره و...

-نمیدونم حس میکنم یه دلیلش میتونه عادت به رفیق بازی باشه و اینکه پدرشم اصلا نمیتونه تو خونه بند بشه البته ایشون بیشتر برای کار و شغلش بیرون از خونه ست. اینکه بعضی اوقات میگه همه مردها اینجورین دیر میان خونه و این که حس میکنم اون لذت و حس شبیه بودن و همفکری ای که با دوستاش داره با من نداره. به اصطلاح فکر میکنم که باهام حال نمیکنه. نه از لحاظ جنسی از جهات دیگه

- خونوادش که گفتم مادرش رابطه عمیق باهاش داره و حتی میتونم بگم بیشتر از من درجریانه ولی هیچوقت تاحالا نه من به روشون آوردم نه اونا. چون خیلی باهم خوبن فکر میکنم اگه بگم فایده ای نداره و طرف پسرشو میگیره و میزنه زیرش با توجه به اخلاقی که ازش سراغ دارم و یکیم اینکه به فرضم که طرف منو بگیره نمیتونه تاثیری روی فرزندش بذاره چون اگه میخواست بذاره توی دوران مجردیش میذاشت. خود همسرم گفته که اون زمان مادرش خیلی ناراحت میشده از این کاراش ولی کار خودشو میکرده

سلام. ممنونم از پاسختون

- من با همسرم به شکل کاملا سنتی آشنا شدم و ازدواج کردم. کلا فاصله اولین بار خواستگاریشون تا جواب مثبت من یه هفته طول کشید. من به اصرار و تهدید پدر و مادرم و با اجبار ایشون ازدواج کردم چون اون موقع اصلا علاقه ای بهشون نداشتم و هیچ شناختی هم ازش نداشتم. البته الان دوستش دارم

- نزدیک به سه سال از زندگی مشترکم میگذره

- قبل از ازدواج هیچ اطلاعی از این موضوع (مصرف) نداشتم. بعد عقد خودش بهم گفت

- خودش بهم گفته از ۱۲سالگی شروع به مصرف کرده و اوایل مصرفش تا چند سال اخیر حدود دو سه روز یه بار مصرف داشته

- من هر شناختی ازشون بدست آوردم از بعد ازدواج بوده تا الان.. خب فهمیدم اصلا مذهبی نیست. نماز و روزه و قرآن و دین و ائمه همه تعطیل. البته این موردش خیلی واسم مهم نیست چون فکر میکنم بیشتر شخصیه. ولی خودم به این چیزا معتقدم ولی مذهبیم نیستم. خیلی از لحاظ فکری وابسته به مادر و خواهرشه و ارتباط عمیق باهاشون داره طوری که حرف ها و نظراتشون مستقیما روش تاثیر داره. همچنین حرفهای دوستاش.. البته اینا رو هیچوقت دوست نداره بروز بده اگه بهش بگم ناراحت میشه و میگه من به حرف هیچکس گوش نمیدم. تقریبا همه دوستاش بغیر از تک و توک اهل مصرفن یا کبوتر باز و این چیزا. یا همسر اول طلاق دادن و ازدواج مجدد داشتن. فکر میکنم دید همسرم نسبت به زن و زندگی یه دید کاملا سنتیه. این که به زن نباید خیلی رو داد و زن خیلی پایینتر از مرده. این که نباید اجازه داد زن تو کار شوهرش سرک بکشه. خیلی مواظبه که زن ذلیل نشه و این چیزا. البته یه اخلاق دیگه هم که داره فکر میکنم ارثی باشه اینه که بسیار میخواد یه جوری خودشو نشون بده که اونجوری نیست واقعا. مثلا همین دید سنتیش رو میخواد برعکس نشون بده. مسلما دروغ و پنهان کاری هم داره.

- محاسن رابطه: این که بیشتر اوقات سعی داره و دارم که محیط خونه آروم باشه و تنش بحث یا دعوا بینمون زیاد نیست. وقتایی که ذهنش مشغول نباشه و حالش خوب باشه محبت زبونی بهم داره و شاده.

معایب رابطمون: من فکر میکنم یه طوریه که میخواد خیلی بهم گیر نده که منم بهش گیر ندم. کلا اهل غر نیستم ولی هروقت گله یا غری چیزی باشه زود ناراحت میشه و به اصطلاح قهر میکنه فرصت بحث و گفتگو رو نمیده. حتی وقتایی که مستیش میپره بجای این که من قهر کنم اون قهر میکنه

هیچ وقت نتونستم خواسته یا حرفمو رک بهش بزنم اگه بزنم یا حل نمیشه یا بدتر میشه