سلام به شما دوست عزیزم، درون هر انسانی مجموعه ای از احساسات و منطق قرار داده شده که تحت تاثیر عوامل مختلفی مثل شخصیت،تجارب کودکی ، نوع نگاه به زندگی و ... یکی از این دو یعنی احساس یا منطق میتواند نسبت به دیگری غالب شود. با بررسی اتفاقات گذشته زندگی میتونید سرچشمه ی زودرنج بودنها،احساسات ناخوشایند،ترس ها و نگرانی از دست دادنهاتون رو پیدا کنید و ارتباطش رو با واکنشهای احساسی امروزتون ببینید. اما در خصوص زمان فعلی سعی کنید در موقعیت ناراحتی درباره فکر و احساستون با طرف مقابل صحبت کنید و ببینید نگرانی و ترسی که در ذهن شما خیلی بزرگ هست در زمانی که راجع به اون صحبت میکنید هم به همون اندازه بزرگ و غیر قابل حل میرسه یا با صحبت کردن درباره اون میتونید بخشهای منطقی ترش رو هم ببینید. به طور مثال به خواهرتون میگید که دور شدن اون از شما براتون خیلی سخته و دلتنگش میشید(احساس) و فکر میکنید که ممکنه خیلی دیر به دیر همدیگه رو ببینید(فکر) اما در عین حال فکر میکنید که بتونید برنامه ریزی کنید تا حداقل ماهی یک بار به دیدنشون برید یا ایشون به دیدن شما بیان(وافع نگری،بررسی امکانات و تصمیم عملی). اگر این روال رو در ذهن خودتون داشته باشید و سعی کنید به افکارتون واقف باشید از قدرت اثرگذاری ذهنتون بر عملتون کمتر میشه و میتونید واکنش بهتری در موقعیت داشته باشید. موفق باشید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید