2794

دعوا با خانواده همسر بعد از زایمان

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 75 بازدید 1 تبادل تجربه

 سلام. ده روزه زایمان کردم

از اوایل عقد با همسرم گاها بحث داشتیم

اما بیشتر بحثا باعثش خانوادش بودن در حالیکه مادر منو دخالت گر میدونه

مادرشوهرم زن حسودیه اما سلطه زیادی روی همسرم داره

زمانیکه زایمان کردم بدلیل فوت اقوامشون تا ۶ روز رفته بود شهرستان و بخاطر تنها نوه پسریش تهران نیومد

منم چون شوهرم مداما بفکرم بود هیچی نگفتم و خوشحال بودم از همراهی شوهرم

مادرم تمام مدت زحمتمو کشید تو بیمارستان شب ها بیدار میموند و بچم نارس بدنیا اومد و چهار روز بیمارستان بودیم تا اینکه مادرشوهرم برگشت و اومد خونه مادرم از همون اول وقتی شوهرم نبود شروع کرد که وای چقد شکمت بزرگه خدا کنه آب بشه دماغ بچه شکل توئه عیب نداره بزرگ میشه خوشگل میشه و تو و مامانت تا صبح خرخر میکردین منم هیچی نمیگفتم چون همسرم کنارم بود مامانمم چون فکر میکرد مادرشوهرم خسته راهه و اونم هی میگفت اونجا بودم خسته شدم نمیذاشت خیلی کارای بچه رو بکنه تا اینکه یک بار داشت با موهای بچه ۱۷۰۰گرمی بازی میکرد که گفتم مادرجون سر بچه حساسه انشالله بزرگ بشه خودم شونه میدم موهاشو شونه کنین یک دفعه بلند شد رفت اون اتاق گریه کردن شوهرمم اومد با من دعوا که تو بیخود کردی به مامانم اینو میگی و خلاصه حاضر شدن برن خونه خودشون

تا دیدم مامانم گفت کجا میرین تشریف داشتین شوهرم سر مامانم داد زد که از دیروز دارم رفتارتونو میبینم نمیزارین مامانم دست به بچه بزنه و مامان من بیشتر مامان بزرگشه و منم اومدم از اتاق بیرون و شروع کردم داد زدن که چرا میری گریه میکنی جلو پسرت که بیاد با من دعوا کنه دیدم خواهرشوهر کوچکترم داد زد سر من که غلط میکنی با مامان من اینجوری حرف میزنی و ...به شوهرم گفتم چه جوری اجازه میدی خواهر کوچکترت باهام اینجوری حرف بزنه و گفت حق داره منم عصبی شدم هلش دادم گفتم برو بیرون که یک سیلی خوابوند زیر گوشم

مامانمم گفت گمشو بیرون آدم زن تازه زایمان کرده رو میزنه...مامانشم گفت اینا هیچوقت روز خوش نداشتن و من دیگه نمیزارم پاشو بزاره اینجا و خواهرشم موقع رفتن هی میگفت برو بچتو بیار...

خیلی تنهام همش چشمم به گوشیه که کی پشیمون میشه و زنگ میزنه

به طلاق فکر میکنم به آینده روزا دیر میگذره

میدونم اگه پیام بدم در آینده رفتار بدتری رو از خودش نشون میده

فقط میخوام پشیمون بشه نمیدونم چیکار کنم تو رو خدا راهنماییم کنین

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۳ شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام عزیزم، هم تبریک میگم بابت فرزند نازنینی که خدا بهتون داده و هم متاسفم که این شرایط  رو داری سپری میکنی،
مسله پیش اومده چندین زاویه داره که تمام اونها قابل بررسی هست، اما چیزی که بیشتر از همه در حال حاضر اوضاع رو بهم ریخته رفتار ناپخته هر دوی شماست که حاکی از حرفهای نزده و احساسهای ابراز نشده در رابطه بین شما و عدم مدیریت خشم است.
شما خیلی جوون هستید و برای مدیریت زندگی لازمه هم تجربه کسب کنید هم از تجربه های خردمندانه استفاده کنید یعنی با یک متخصص صحبت کنید و آموزش ببینید که بحران ها چطور برخورد کنید .
موضوع تحت کنترل بوئن همسر شما توسط مادرشون هم موضوع مهم دیگه ای است که باز با کمک مشاور میتونید بهش بپردازید،
طلاق یکی از گزینه های بین زوجهاست برای مواقعی که تعارض ها پیش میان اما اولین گزینه نیست .
براتون آرزوی موفقیت دارم. 

تجربه شما

login captcha

خیلی ناراحت کننده بود 😔😔😔 خیلی سخته میفهمم... ان شالله خود خدا کمکت کنه😔❤ این روزا میگذره عزیزم ❤