رابطه سر همسرم با برادرم

 سلام. اول ازدواجمون رابطه شوهرم و داداشم عالی بود. عالی یک بار با شوهرم شدید دعوام شد پدرم عمل قلب داشت نبود. شوهرمم زنگ زد برادرش و مادرش اومدن خونمون. دعوا در حدی بود ک شوهرم کل وسایل خونه رو داشت میشکست. مقصرم خودش بود. هم از خانوادش خجالت میکشیدم هم شرایط پدرم خوب نبود حالم خوش نبود و هم ترسیده بودم زنگ زدم داداشم اومد. خلاصه دعوا رو خوابوند ولی یک کلام گفت اگه یکبار دیگه اینجوری کرد فقط به خودم بگو. آخه شوهرم هلم داد. گذشت و اون اولین و آخرین دعوای اونجوری شد. شوهرمم یکم سرسنگین بود با داداشم ولی بعدش خوب شد. تا اینکه ما 20 واحد داریم داداشم اومد اجاره نشین ما. روابط بازم معمولی بود و داداشم بی نهایت به شوهرم عزت و احترام میذاشت. برادرم با ایمان و بسیار با اخلاقه. و خیلی ساده و زحمت کش. داره جور پدرم و برادرام رو میکشه با نون کارگری. خلاصه یکساله شوهرم با داداشم کلا چپ شده. مثلا گرم میاد داداشم دست میده سلام میده شوهرم نوک دستشو با اکراه میده. روزی صد بار هم بهم میگه داداشت باید پاشه از خونه. در صورتی کل داداش ها خودش تو آپارتمانمونن. تا دعوامون ميشه اسم داداشم رو میاره که سه سال پیش اومده خونمون اون حرف رو زده. از اونور داداشم تا پیش من میشینه تعریف شوهرمو میکنه و احترام میذاره. بزرگترین دغدغه زندگیم شده روابط شوهرم و داداشم. بخدا دیگه هر چی میگه طرف برادرمم نمیگیرم که حساس نشه. چیکار کنم. دارم دق میکنم.