2794

دوست داشتن فرزند دختر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 61 بازدید

 سلام. من ٢٧ سالمه و یک ساله ازدواج کردم.پنج ماهه باردارم. از بچگی پدر و مادرم از هم جدا شدن.و منو فقط مادرم به تنهایی بزرگ کرده. یه برادرم دارم. خیلی سختی کشیدیم تو این زندگی لعنتی. با همسرم مشکل داشتم و قصد جدا شدن داشتم که باردار شدم. من پسر دوست داشتم.جوریکه همیشه از مجردی با بچه پسر روزامو میگذروندم. چون نه دایی دورو برم دیدم نه عمو. نه خاله نه عمه. همه مارو تنها گذاشته بودن.و وقتی هم که زندگی شروع کردم دیدم شوهرمم شوهر نیست.کسی نیست پشتم باشه. واسه همین گفتم خدا حتما حتما بهم پسر میده.که پشت و پناهم باشه.که وقتی بزرگ شد یک بار براش ناز کنم و اون نازمو بکشه.شاید به نظر مسخره باشه ولی رویای من قبل ازدواج و بعد ازدواجم این بود. اما فهمیدم که بچم دختره. افسردگی داشتم شدیدتر شده. فقط با خودم حرف میزنم.ن میتونم حسی بهش داشته باشم. میرم سونو میگن دختره بازم باور نمیکنم. میگم اشتباهه. علائمم پسر بود. اما واقعا نمیدونم چرا دختر دراومد. واقعا نمیخوامش. از طرفی هم میگم گناه این طفل چیه. کاره خداست.از خدام کاملا فاصله گرفتم.فکر نمیکردم روزی برسه منو با رویای خودم تنبیه کنه. مگه چی خواستم ازش. حالم خیلی خرابه. پیش مشاوره ام میرم. اما فایده ای نداره. نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم. ذوق خرید سیسمونی مادر شدن زندگی کردن و ازم گرفتن انگار. شوهرمم انگار نه انگار. فقط حواسش به مادرشه که اتفاقی نیفته ناراحت بشه. دیگه خسته شدم. و از ته قلبم دارم به جایی میرسم که به زندگیم خاتمه بدم کمکم کنید؟

اطلاعات تکمیلی

سن ٢٧ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام
بنظر میرسه شما شرایط سختی رو در کودکی تجربه کردید و از اینکه مادرتون این همه سال تنهایی زندگی کرده و شما نتونستید برای مشکلاتش کاری بکنید خودتون رو مقصر می دونید و احساس گناه می کنید و ریشه تفکرات منفی نسبت به دختر بخاطر همین است در صورتی که مشکلات مادر تقصیر شما نبوده و وجود شما ارزشمند است خودتون رو دوست داشته باشید و برای خودتون ارزش قائل باشید و دنبال تأیید دیگران و گرفتن ارزش از دیگران نباشید بلکه این ارزش رو خودتون به خودتون بدید شما دیگه بچه نیستید که به تأیید دیگران نیاز داشته باشید. کی گفته که پسرا پشت و پناه مادرشون هستند و ناز مادرشونو می خرند؟ همانطور که عرض کردم این افکار ریشه در دوران کودکی شما دارد و خوشبختانه خودت هم متوجه هستی که این افکار غیر واقعی هستند بنابراین این پیشگویی های منفی را با افکار مناسب و منطقی جایگزین کن. اگر نمیتونی با روانشناست رابطه برقرار کنی حتما درمانگرت رو تغییر بده. دوران بارداری و تغییرات هورمونی در این دوران شما را مستعد افسردگی ساخته است پیاده روی کنید و به فعالیت های هنری لذت بخش بپردازید تغذیه سالم و استراحت کافی داشته باشید مطالعه کنید در زمینه نگهداری و تربیت کودک. برای حل تعارضات با همسر به گفتگو و بیان احساسات بپردازید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha