عذاب وجدان برای رد کردن خواستگار

باسلام و خسته نباشین. من درگیر یه موضوعی هستم و واقعا شرایط رفتن به مشاور هم ندارم. توروخدا راهنماییم کنین. من وقتی 16 سالم بود با یه آقایی دوست شدم و این رابطه 8سال ادامه داشت. ایشون از من سه سال بزرگتر بودن. دلیل اینکه رابطمون طولانی شد من بودم چون شرایطشو نداشتم که این آقا بیاد خواستگاریم چون خواهر برادرای دیگم مجرد بودن ومنم از همه کوچیکتر. من در نهایت از این آقا جدا شدم و رابطه رو تموم کردم. میخواستم بپرسم ازتون که آیا نه گفتن من درست بوده یا خیر. این آقا پدرشون توبچگی از دست داده بود و تقریبا خودساخته بود. مادرش چندسال پیش همون اوایل دوستی من با این آقا صیغه یه فردی شد من از این آقا نظرشو پرسیدم گفت همین که حرف مادرم از دهن مردم افتاد کافیه اینم بگم شوهر مادرشون یه فرد شدید معتاد و اینکه حتی نمیتونست خرجی بده. برادر این اقا که من باهاش دوست بودم هم معتاد بود که ترک کرده بود بعد رفته بود با یه خانم طلاق گرفته ازدواج کرده بود. خواهرش هم توسن پایین طلاق گرفته بود و خونه مجردی داشت و روابط ناسالم. خواهر کوچیکشم تازه رفتاراش شروع شده بود جوری که این آقا میگفت خواهرم داره ابروم میبره. البته اینم بگم خودش آدم بدی نبود. اقوامشونم فامیلای درجه یک شون هم طلاق یا صیغه یا خیانت یا رابطه ناسالم منفی توزندگیشون بود. درباره خانواده خودم بگم پدرم قبلا معتاد بوده. مادر پدرم اصلا باهم حرف نمیزنن. واقواممون هم بعضیاشون معتاد هستن. البته با خودش بعضی وقتا دچار مشکل بودم مثلا تواینستا دخترا رو فالو میکرد یا برعکس و وقتی بهش میگفتم میگفت چه ایراد داره واسشون کامنت بذارم یا لایکشون کنم. اما من ناراحت می شدم چون وقتی با منه دیگه نمیتونستم قبول کنم این رفتاراشو. از وقتی بهش نه گفتم دچار عذاب وجدانم حس میکنم اشتباه کردم من به خاطر خانوادش ترسیدم و جواب نه گفتم چون از خیانت متنفرم و واقعا واسم عذاب. میشه منو راهنمایی کنین ممنون میشم