سلام وقت بخیر
من و همسرم در شهر قم یه موسسه خیریه تاسیس کردیم. پدر و مادر همسرم تهران زندگی میکنند.
از قبل عید(پنج ماهه) برادر شوهرم که ۲۳ سالشه و مجرده اومده برای کار قم و پیش ما زندگی میکنه.
خونمون یه خواب بیشتر نداره.
من واقعا دارم اذیت میشم و نمیدونم چیکار کنم.
با شوهرم صحبت میکنم دعوامون میشه
میگه اگه بفرستمش بره معتاد میشه.
میگم براش خونه بگیر میگه خونه مجردی نمیشه گرفت خراب میشه
پدرش باشگاه داره مادرش هم کار میکنه ولی کلا بی مسئولیتن و بچه هاشونو از کوچیکی سربار دیگران میکردند.
در کار هم چون من و همسرم مدیرش هستیم برای خودش جولان میده.
اینم بگم به اصرار خود همسرم من جلوش روسری نمیپوشم و تیشرت و شلوار میپوشم ولی دلم میخواد لباسای راحت تر بپوشم
منو همسرم خیلی شوخی میکنیم ولی وقتی اون هست مجبوریم با هم سنگین رفتار کنیم چون پسر عذبه.
از لحاظ نظافت هم که فوق العاده شلخته و کثیفه.
دایی همسرم پیشنهاد داده براش زن بگیریم ولی به نظر من خیلی بچست و به هر حال من نمیخوام تو این زمینه دخالت کنم و میدونم تا بخواد زن بگیره و مستقل بشه هم حداقل یکسال طول میکشه که من تحملشو ندارم.
با همسرم زیاد حرف زدم با خانوادش رودروایسی داره و از طرفی نسبت به برادرش احساس مسئولیت پدرانه و نمیتونه بگه نیاد.
از یه طرف میخوام با همسرم راحت باشم چون جوونه و نیاز داره میترسم اون پسر عذب تحریک بشه راحت نباشم ممکنه همسرمو از دست بدم.
خانواده همسرم فکر میکنند وظیفمونه که اینکارو انجام بدیم تا حدی که دو روز مامان من اومده بود خونمون و من گفتم داداشتو بفرست خونشون مامانش دعوا راه انداخت که چرا بیکارش کردید و باباش هم میگفت پشتش سرد میشه اگه چند روز نیاد سر کار.
لطفا راهنمایی کنید.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید