2794

طلاق به دلیل اخلاق های همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 49 بازدید

 سلام. از اول راضی به این ازدواج نبودم بخاطر اخلاق بد پدرم مجبور شدم قبول کنم و تن به ازدواج بدم

چند ماه اول زندگی خوب بود چون کار میکرد و خرجی دستم بود پس انداز میکردم خرج خونه میکردم و..

سه ماه بعد ازدواج باردار شدم الان یک پسر ۵ ساله دارم ،حدود چهار ماه از زایمانم گذشت شوهرم از ارتفاع افتاد و پاشنه پاش آسیب خیلی بدی دید و بخاطر همین دو سال نتونست کار کنه کلا خونه بود خرج خونه سود پول ماشین فروخته شده بود و مبلغ کمی که خودم تو خونه با کارای خونگی درمیاوردم پسرم شیرخشک خورد هزینه هاش سنگین بود با اون وضع بیکاری شوهرم پدر مادر خودم کمکم میکردن که پدر مادر همسرم نفهم کم آوردیم ،محبتای شوهرم کمتر شد همش تو خودش بود عصبی تر شده بود به همه چیز گیر میداد بهم مشکوک شد خرجی نمیداد دیگه میگفت کار میکنی ،فرداش می اومد میگفت کار نکن  ،تو هفته همش بحث و جنگ بود،طلاهامو فروختم که بتونه یک کاری کنه کسی حمایتش نمیکرد،خودخوری میکردم عصبی تر شده بود و کم تحمل تر با هر چی تو خونه بود غذا درست میکردم باب میلش نبود مادرشم همش میگفت به شوهرت نمیرسی لاغر شده و ..‌

گوشیمو چک میکرد نگاهاش اخلاقش کلا تغییر کرد من عصبی بشم و ناراحت سکوت میکنم و میرم یک گوشه تنها میشینم حرف نمیزنم که دلخوری پیش بیاد برادرم فوت کرد حتی نمی اومد بپرسه چته چرا اینقد ناراحتی ،مهمونی دعوت میکردن دعوا میشد تو خونه که چرا مارو دعوت کردن ما چیکاره ایم تهمت میزد که با پسرا حرف میزنی یکسره عزاداری اخلاقت بد شده سرخود شدی لی لی به لالات گذاشتم دور برت داشته و هزار جور حرفای خاله زنکی دیگه کم اوردم حسابی سه ماه پیش اومدم برای طلاق اما بخاطر آینده پسرم کوتاه اومدم و برگشتم یک ماه اول خرجی میداد روزی پنج هزار تومن من مشکلات زندگیمو به خانواده ها نمیگفتم که اونا ناراحت بشن بعد چهار پنج سال که گفتم همه تعجب کرده بودن چون شوهرمو پیش بقیه سربلند کرده بودم ،اما وقتی گوشیم زنگ میخورد و اسم همسرم رو گوشی می افتاد تنم میلرزید میترسیدم چیزی شده باشه و حرفی گفته باشن چون دهن بینه خونه رو برام کرد مثل یک زندون هر چی میخواستم میگفت نه کلا جلو پیشرفت هم عقلی هم فکری هم مالی گرفت رفتار و اخلاق و عقیده ده سال پیشو داره و اینکه ده سال ازم بزرگ تره همسرم ۳۱ سالشه من ۲۱ ،به همه چیزای کم قانع بودم میگفتم نون نیست بخوریم دلمون خوش باشه اما اینطور نبود خوشبختی و تو پول میدید،شوهرم نسبت به من بسیار شکاک شده و حتی تهمتم بهم زده .کلا از اول زندگی که نمیشه اسمشو گذاشت زندگی من چیزی نداشتم که بخوام به خاطرش برگردم سر زندگیم...لطفا زود بهم جواب بدید خیلی درگیرم با تشکراز عوامل نی نی سایت

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۱ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل درحال جدایی
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام و وقت بخیر
همون طور که اولش فرمودین برای فرار از موقعیتی خودتون رو در موقعیتی بت مسئولیت خیلی زیاد تر قرار داده اید اما در حال حاضر اون روزها گذشته و تغییری نمیشه در اونها ایجاد کرد اما در مورد رفتارهای همسرتون ؛ ببینید در زندگی مشترک کنشی منجر به واکنشی میشه این که شما فرمودین ایشون یه مدت خونه نشین شدن حتما روی اخلاق شون تاثیر میگذاره بعد ها دلخوری های شما از ایشون و داغ دیدگی که تجربه کردین حتما روی رفتار های شما تاثیر گذاشته که همسرتون شاکی کرده و به طور واضح بیان کرده بهتر هست به جای اینکه توقع از دیگران داشته باشید روی خودتون کار کنید و سهم خودتون رو درست اجرا کنید .تغییر رفتار رو از  خودتون شروع کنید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha