دوست عزيزم سلام
در اينجور شرايط خب بهتر بود كه قبل از ازدواج خيلی صحبت ها و دلجويی ها می شد كه خب بنا به دلايلی اين اتفاق نيفتاده.
شما حق دارين كه نگران آينده باشين اين آينده ميتونه همين ١ هفته ديگه باشه تا سال ها بعد.
چيزی كه شما بايد بهش توجه كنين اينه كه رابطه همسر شما با خانوادش به خودشون مربوطه و در اين جور موارد پيشنهاد ميشه كه شما عقب بايستيد و اجازه بدين خودشون مديريت كنن شرايط رو، بعضی وقتا خانم ها ميخوان نقش مهربون و منجی و چه و چه رو داشته باشن و سعی می كنن اين روابط رو جوش بدن ولی فقط شرايط رو برای خودشون بدتر ميكنن چون اين فرد از خانواده خودش و اخلاق و رفتاراشون مطلعه و نياز نداره كه شما بگين كه چه رفتاری براشون بهتره يا بدتره پس شما كنار ميايستيد حتی زمان هايی كه اگر از شما نظر خواسته ميشه خيلی بهتره بگين كه: عزيزم خودت بهترين كار رو ميكنی خانوادتو تو ميشناسی و ميدونم كه كاری كه انجام ميدی درسته( به عنوان مثال). پس شما خارج از اين مسئله قرار ميگيری و اينكه آنها ناراحت هستند كه شما الان همسر پسرشون شدی و سهم رسيدگی به اونا كمتر ميشه نشونه جالبی نيست يعنی افكار بالغانه و منطقی ندارن و شما بهتره كه از حس نفرت يا ....اونا ناراحت نشی،اون ها يه فكر غلط دارن و بر اون اساس يه احساسی به شما پس شما در به وجود آمدن اين افكار نقشی نداشتی اما شايد در بهتر يا بدتر شدن حس اونا تاثير داشته باشی با همين رفتارايی كه عرض كردم.
كنار بودن و همراه همسر بودن ،گله نكردن ميتونه يه راه خوب باشه، شما نيازی ندارين مدام روی اين مسئله تاكيد كنين كه خانواده همسر با شما رفتار درستی نداره،تا الان بارها بيان كردين پس همسر شما شنيده و ميدونه از الان بهتره ديگه اينقدر پر رنگ نشه اين مسئله شما بهتره كه راهی برای فقط سازگاری پيدا كنين متناسب با صحبت های بالا كه توضيح دادم.
پيدار باشيد.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید