نحوه رفتار با خانواده همسر

سلام. وقتتون بخیر

من 25 سالمه و همسرم 35 ساله و چهار ساله که ازدواج کردیم. از زمانی که من وارد خانواده همسرم شدم با یک مسئله دچار مشکل شدم که سال به سال هم تشدید میشه و اون توجه خاص و بیش از حد مادر شوهر به جاری .جاری من هشت سال از من بزرگتره و مادرشوهرم وقتی اون رو میبینه کلا من رو یادش میره و گرم صحبت و خنده و شوخی با هم میشن در صورتی که با من اصلا اینجور رفتار نمیکنه . نه اینکه بخوام بگم دوستم نداره و بداخلاقی و بدجنسی میکنه باهام اصلا اینکارو نمیکنه. ولی اهل حرف زدن و خنده و ...با من نیست زیاد چه برسه به شوخی .و اینکه همیشه جلوی من و بقیه خیلی از کارهاش حمایت و تعریف میکنه. در این مورد با همسرم هم حرف میزنم که چرا مادرت تفاوت میذاره در جواب میگه تو حسودی و کم سن و مغروری ولی اون با سیاست و پخته و چون تو سنت کمتر از اونه حرفی نداره با تو بزنه و تو جای نوه اش هستی. من خیلی سعی کردم توجه مادر شوهرم رو جلب کنه ولی انگار دیده نمیشه و کم کم اعتماد به نفسمو از دست دادم جوری که وقتی که میخواییم بریم خونه مادر شوهرم و میبینیم جاریم اونجاست استرس زیاد میگیرم . احساس میکنم مادر شوهرم انقدر غرق جاری و بچشو و برادر شوهرم شده که دیگه بود و نبود من براش فرقی نداره .من نمیگم نباید با جاریم بخنده و شوخی کنه, بلکه حرف من اینه به منم اندازه جاری توجه بشه و فراموش نشم تو اون لحظه 

در ضمن من همیشه سعی میکنم شاد و خنده رو باشم همه جا 

چه جوری حرفم رو به همسرم بفهمونم که بهم نگه حسود و مغرور و خودخواه؟ اصلا من توقع بیخودی دارم یا دارم درست میگم؟

با تشکر