توجه بیش از حد شوهرم به خانواده اش

سلام

من دو ساله ازدواج کردم و دوسال هم نامزد بودیم. توی زندگیمون مشکل زیاد داریم، ولی مهمترینش اینه که همسرم بیش از حد دلسوزه. هم برای خانواده و هم برای دوستانش اما بیشتر پدر و مادرش. پدرشوهرم با وجود ثروت زیاد خونه زندگی خوبی نداره و بهتره بگم خسیسه. از همسرم خیلی توقع داره که براش کار کنه ولی اصلا پولی بهش نمیده. تو این چهار سال بارها سر همسرم کلاه گذاشته ولی سرش به سنگ نمیخوره و میگه پدرمه وظیفمه کمکش کنم. من تو نامزدی متوجه شدم ولی فکر کردم وقتی ازدواج کنیم دیگه کاری بهمون ندارن. ولی فرقی نکرد. پدرشوهرم یه خونه نیمه ساخت کنار خونه خودشون داشت بدون سرویس بهداشتی که سال اول زندگیمون اونجا بودیم.نه تنها برای رفاه پسر و عروسش کاملش نکرد بلکه ازمون اجاره خونه گرفت. من تو بهترین خونه بزرگ شدم و این برام خیلی سخت بود ولی چون خیلی دوستش داشتم تحمل کردم.چهار تا برادرشوهر مجرد دارم که از همسرم کوچکترن ولی همه به فکر خودشون هستن و خونه و ماشین دارن. من تو شهر بزرگ شدم و زندگی توی روستا برام خیلی سخته ولی شوهرم میخواد همینجا بمونه. خودش چیزی نمیگه ولی میدونم به خاطر خانوادشه و اونا بهش میگن نرو شهر چون بارها پیش خودم گفتن. نمیخواد بفهمه اونا به فکر خودشونن. من آرزوهای بزرگی دارم ولی با این کارهای همسرم آینده ای ندارم. میخوام جدا شم. بااینکه  علاقه ام بهش خیلی کم شده ولی هنوز بهش وابسته ام و دوری ازش برام سخته. البته این فقط بخشی از مشکلات منه که باعث شده هر لحظه به طلاق فکر کنم.

ممنون میشم اگه جواب بدید.