دوست نداشتن خواستگار

خواستگارم هم سنمه  و از اقوام نزدیک باهم بزرگ شدیم و مدام از بچگی حرف ازدواج ما بوده ،از ۱۸سالگی ایشون پا پیش گذاشتن که من گفتم نه و طی این سالها مدام پیغام و...فرستادن و من مدام نه میگفتم تا اینکه به اصرار خودش و خانوادش یک جلسه صحبت کردیم باز هم نظرم منفی بود ایشون از خیلی ابعاد ایده الن مثل شغل و خانواده و شرایط مالی و ...ولی به دل بنده نیستن ،خانوادم به شدت اصرار دارن و مدام نصیحت و ..می کنند اما واقعا من نسبت به ایشون هیچ شور و هیجانی ندارم و وقتی به اینکه جواب مثبت به ایشون بدم فکر میکنم احساس غم و اندوه میکنم ،خیلی تحت فشارم خسته شدم خواهشا بنده رو راهنمایی‌کنین هر دو فرزند آخر خانواده هستیم ایشون یه خواهر و برادر بزرگار دارن ،من ۳خواهر بزرگتر دارم .

(فوری اگر میشه پاسخ بدین،ممنون)