2794

استرس روحی قبل از زایمان

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 36 بازدید 1 تبادل تجربه

با سلام 

من 5 ساله که با پسر عموم ازدواج کردم خداروشکر باهم تفاهم و روابط خوبی داریم .در یک ساختمان به طور جدا گانه با مادر شوهرم زندگی میکنیم. روابط خانواده همسرم و البته همسرم با خانواده خودم قطعی است.بخاطر یک سری از مشکلاتی که دم عروسی پدرم پیش اورد که البته میشه گفت 30 درصد از این مشکلات هم تقصیر خانواده همسرم بود...خلاصه الان همسرم و خانواده عموم با خانواده من در ارتباط نیستن حتی کلامی...جز اینکه مادرم گاهی برای سر زدن که میاد خونه ما میره بالا و به اونا هم سر میزنه البته خیلی کم مثلا از 6 دفعه یه دفعه میره بالا..چون عموم اینا خیلی صمیمیت نشون نمیدن و مادرم هم روش نمیشه بره خونشون.من تنهایی ماهی یک یا دو دفعه رفت و آمد دارم خونه مادرم تا حالا هم هرکاری کردیم پدرم راضی به آشتی نشد با خود من هم 2 سال اول قهر بود و آشتی نمیکرد....خلاصه الان من 8 ماهه باردارم خیلی فکرم مشغول اتفاقات بعد زایمانمه. همش استرس اینو دارم که چی میشه..فرزند من نوه اول هر دو طرفه ..من بعد زایمان میام خونه خودم ..و مادرم میاد اینجا برای مراقبت ازم من ..نا گفته نمونه من 3 سال اول تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی میکردم تا اینکه دو طبقه خریدن و خونمون جدا شد...همون سه سال همه مادر شوهرمو پدرشوهر و برادر شوهر و خواهر شوهر مجردم در زندگی ما دخالت داشتن و خیلی باهم مشکل داشتیم  از وقتی جدا شده خونمون من سعی کردم خط قرمز هایی ایجاد کنم که خداروشکر تاثیر گذار بوده و ما در کل بحث جدی ای در این 2 سال که تو خونه جدید هستیم نداشتیم و روابط خیلی بهتر از گذشته شده.برادر شوهر مجردم که کلا درگیر کارشه و به ما کاری نداره . مادر شوهرم هم با پدرشوهرم کار میکنه و زیاد بحثی نداریم جز بحث های کوچکی که در هر خانواده ای عادیه ..پدر شوهرم درگیر کارشون هستن و زیاد در زندگی یا اتفاقات زندگیمون دخالت ندارن این قضایا بعد از اینکه پدر شوهرم کارش رو گسترش داد افتاده. .چون همه خیلی بیشتر درگیر کار شدن.. میمونه خواهر شوهرم که درسشو ول کرد و اونم تقریبا تا حدودی مشغول کار با پدر شوهرم شده اما ایشون با وجودی که فقط 19 سالشونه خیلی در زندگی من دخالت داره هر چی هم سعی میکنم کمش کنم اما نمیشه ...گاهی مادر شوهرم بهش گوش زد میکنه ولی نمیفهمه ...من تا حالا تو این دوسال بحثی هم اگر با اون ها داشتم سر خواهر شوهرم بوده ...ایشون تک دخترن و فوق العاده تنبل و لوس و تن پرور بار اومده و کسی حتی شوهرم هم جرئت نداره چیزی به ایشون بگه که البته همسرم تقریبا 100 درصد با تربیت و اخلاقیات خواهرشوهرم مخالفه...شده گاهی مادرشوهرم از مریضی نمیتونه پاشه ولی یه لیوان اب نمیده دست مادرش من دلم میسوزه و میرم کمکشون....اما از الان که تا زایمانم چیزی نمونده هر وقت بیکار میشه میاد حرصم میده بخدا اینقد فکرم درگیر ترس از زایمان نیست که درگیره بعدشه...همش میگه من میام تا یه ماه پایین سر کار نمیرم...میام از بچه داداشم مراقبت کنم ...به مامان اینام میگم شب از سر کار بیان پایین دورهم باشیم یه چیزی درست میکنیم میخوریم...میگه گفته باشم بچه از خون ماست نمیتونی ازمون دریغش کنی ..میگه نمیدونم فلانی بچش شیر خشک میخوره عرضه نداشته بهش شیر بده خودش از قصدی اینطوری کرده تو حواست باشه ها...خلاصه از این جور حرفا که توش تجربه نداره.....من برای اینکه مشکلی پیش نیاد از الان ..خداشاهده حرفاشو با خنده رد میکنم و جواب نمیدم ...ولی خیلی حرص میخورم نمیدونم چیکار کنم از طرفی هم که مادرم قرار بیاد با این وضعیت فکر میکنم یه دعوای حسابی پیش بیاد چون داییم اینا رو دخترشون خیلی حساسن و طاقت یه ناراحتیشو ندارن میترسم جوابشو بدم و با منم بد بشن و یا تو اون اوضاع که حالم خوب نیست حالمو بدتر کنن. ...من آدم خسیسی نیستم که از مالم بترسم خودم میفهمم که باید دعوتشون کنم و تشکر کنم بعد زایمان ازشون...ولی خدایی فکر اینکه یه ماه این قضیه ادامه داشته باشه دیوونم میکنه ..به مامانم گفتم یا یه هفته یا 10 روز بیا ...چون دوست دارم با همسرم تنها باشم و اونطوری راحت ترم....ولی حالا خیلی فکرم مشغوله یه ماه بعده....از طرفی هم خیلی میترسم اخلاقات بد خواهر شوهرم تو بلند مدت روی فرزندم تاثیر بزاره مثل تنبلی بی احترامی به بزرگتر لوس و زورگو بودنش واقعا موندم چطوری دایره ارتباط اونا با عضو جدید خانوادمون رو به درستی و به جا ایجاد کنم ...در رابطه با این موضوع ها که به همسرم میگم ایشون میگن فعلا خودتو اذیت نکن بزار به موقعش یه فکری میکنیم ...ولی من نمیتونم نگران نباشم ...

واقعا ازتون عذر میخوام که طولانی شد .ولی واقعا کسی رو ندارم. که منو راهنمایی کنه .....اجرتون با خدا....

توروخدا راهنماییم کنید این شبا این فکرا خواب و از چشام برده....

اطلاعات تکمیلی

سن 21 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام
بنظر میرسه شرایط سختی رو داشتی ولی با این اوضاع خیلی عالی تونستی این وضعیت رو مدیریت کنی و روابطت را با همه مخصوصا همسرت مثبت نگه داری و مدیریت این مسائل توانایی بالایی میخواد که اینطور که مطرح کردی تو داشتی
ولی در مورد خواهر همسرت بنظرم دچار خطای شناختی شدی و داری فاجعه سازی می کنی یعنی چاله را چاه و خیابان یکطرفه را بن بست می بینی و این خلاقیتت رو برای حل مسئله کم میکنه البته تغییرات هورمونی در دوران بارداری نیز شمارو بیشتر مستعد این افکار نموده است بهتر است با همسرتان صحبت کنید و بگویید که در دوره بعد از زایمان مادر و کودک به آرامش بیشتری نیاز دارند و فقط ده روز اول رو که شما به خاطر ضعف جسمی و کمک برای نگهداری کودک شخص با تجربه مثل مادر شما میتونه برای کمک بیاد و  حرفای خواهر هم که از روی بی تجربه گی زده میشه نادیده بگیرید. با توجه به اینکه طبق تجارب قبلی مادرشوهرتان بهشون تذکر میدن یا اینکه همسر خودتان مسئله رو بهشون گوشزد کنه

تجربه شما

login captcha

سلام. وقتتون بخیر

واقعا ازتون ممنونم خانوم امیدوار

حتما سعی خودم رو میکنم که بتونم نهایت استفاده رو از راهنمایی هاتون انجام بدم ..خیلی ممنونم

التماس دعا