2794

بی انگیزگی و بی هدف بودن در زندگی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 166 بازدید

سلام .

۲۰ سالمه از حدود ۱۷ سالگی این حالت ها برام پیش اومد و هر چی منتظر میمونم درست نمیشم

خیلی دنیا برام مسخره و پوچ شده هیچ جذابیتی برام نداره حوصله هیچ چیز و هیچ کس رو ندارم ۱۷ سالم بود یک برنامه دیدم میگفت میخوای ۱۰ سال دیگه زندگیت چطور باشه و من هر چی فکر کردم به هیچ جوابی نرسیدم درک نمیکنم بقیه چرا اینقدر برای این زندگی تلاش میکنن بی هدف بودم در واقع قبل از این سن یک آدم خیلی شاد و فعالی بودم درس هامم عالی بود ولی بعدش افت شدیدی داشتم هر روز عصر ۳ _۴ ساعت دلم میگرفت یک سال قبل نمیدونستم چمه تا گریه نمیکردم حالم خوب نمیشد حتی اگه دورم شلوغ بود همش افکار خودکشی داشتم الانم هست ولی یکم کمتر آخه میگفتم دلیلی نداره زنده موندم

دوست داشتم از زندگی خودم فرار کنم بیشتر از نصف روزمو به فضای مجازی و دنیای خیال میگذروندم به گذشته و آینده فکر میکردم یک زندگی شاد و آروم برای خودم تصور میکردم یا افکار عاشقانه یا افکار خودکشی ولی متاسفانه جرات خودکشی نداشتم همش به خودم فحش میدادم خودمو لعنت میکردم البته الانم هست ولی یکم کمتر

من از بچگی آدم خجالتی و دورن گرایی بودم با هیچ کس نمیتونم درد و دل کنم با مادرم راحت نیستم 

بخاطر یک سری مسائل با پدر و  مادرم لجم و گاهی اوقات نفرت از اونا همه وجودمو میگیره

در واقع من خودمو دوست ندارم از ظاهرم، از صدام، از کم رو بودنم از همه چیم بدم میاد آیندم برام مهم نیست

الانم دو ساله پشت کنکورم اصلا نمیتونم درس بخونم چون برام مهم نیست در صورتی که قبلا عشقم درس خوندن بود با خودم میگم درس بخونم که چی بشه پولدار بشم که چی ازدواج کنم که چی؟؟؟همش مسخرست از یک طرف هنوز دلم برای قبلم که درس خون بودم میسوزه دلم نمیخواد برم یک رشته ساده

اینم بگم یک عشق نوجونی داشتم ولی حتی طرف خبر نداشت و من فقط پنهانی دوستش داشتم (یکی از پسرهای فامیل)اون ولی حتی به من نگاهم نمیکرد (با اینکه خیلی دخترباز بود) ۱۷ سالم بود شنیدم عاشق شده خیلی ناراحت شدم چون امید داشتم شاید یک روزی بتونم دلشو به دست بیارم کارم شده بود حسادت به اون دختر کم کم علاقم از بین رفت ولی حسادت به بقیه دخترا نه 

به دخترای زیباتر و یا با اعتماد به نفس بالا و پرو از خودم حسادت میکنم جوری که از حسادت گریه میکنم 

الانم دارم دیونه میشم شاید ۷_۸ ساعت در روز با خودم حرف میزنم یا خیال پردازی میکنم دلم میخواد از این زندگی فرار کنم (هیچ ارتباطی با جنس مخالف هم ندارم)

با مشاورم اصلا راحت نیستم نمیتونم بهش اعتماد کنم 


لطفا منو راهنمایی کنید خواهش میکنم




اطلاعات تکمیلی

سن ۲۰ جنسیت زن شغل پشت کنکوری وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام
بنظر میرسه شرایط سختی داری و پدر و مادرت بصورت آمرانه باهات رفتار می کنند و از این که رابطه خوبی با هم ندارید ناراحتی. گفتی که قبلا در درس عالی بودی، چطوری میتونستی عالی باشی یعنی چی کار می کردی که عالی بودی؟ بهتره دوباره همون کارها رو انجام بدی و در راستای موفقیت تلاش کنی وقتی شروع به تلاش کنی کم کم انگیزه و علاقه هم پیدا می کنی در کنار درس برای ورزش و فعالیت های مورد علاقه هم ‌برنامه ریزی داشته باش و در زمانی که افکار افسرده ساز یا افکار خودآیند منفی هجوم می آورند از تکنیک حواس پرتی استفاده کن مثلا میتونی تصور کنی که یه رودخانه ای در جریان است که تعدادی برگ در رودخانه شناور هستند هر یک از افکار منفی را روی یکی از برگها قرار بده تا به آرامی از ذهنت عبور کنند و بروند. اگر احساس خوبی به مشاورت نداری حتما از کمک یک مشاور یا روانپزشک دیگر استفاده کن. موفق باشی.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

بی انگیزگی در زندگی

پاسخ سلام دوست عزیز احتمالا شما دچار روزمرگی شدید که اغلب زنان خانه دار دچار این مورد می شوند تلاش کنید خودتون رو از روزمرگی نجات بدید. خوب نه این که به کارهای روزمره نپردازیم بلکه تلاش کنیم در کنار اون ب...

بی انگیزگی

پاسخ با سلامهدف و انگيزه مهمترين ركن زندگی هر فرد است بهتر است هدف هايتان را مشخص كنيد آنان را دسته بندی كنيد و اولويت بندی كنيداگر برنامه باشگاه يا كلاسی داريد با همه سختی كه در بيدار شدن وجود دارد به آن...

افسردگی و بی انگیزگی در درس خواندن

پاسخ سلام عزيزم ، روزتون شاد و پر انرژى ، از آشنايى با شما خوشحالم ، براى اينكه دانش آموز فرزانگان بوديد بهتون تبریک مى گم و اميدوارم با توانايى هايى كه داريد بتونيد شرايط را به نفع سلامتيتون مديريت كنيد گ...

بی انگیزگی در زندگی

پاسخ سلام دوست گرامیشرایط به نحوی پیش میره که شما رو آزرده خاطر کرده و به نظر میرسه دچار افسردگی نیز شدیدیکی از مواردی که در زندگی تعهد زوجین را نسبت به یکدیگر ارتقا میدهد سازگاری است یعنی همون طور که در خ...