شوهرم خیلی خوبه مهربونه خونه خودمون
ولی تا میرم خونه مادرم عصبانی میشه یکسره بهم حرف منم تحمل میکنم ولی تا چه حد اصلا حرمتم نگه نمیداره منم جوابشو میدم و اذیتم میکنه مادرمم ناراحت میشه فکر میکنه ما همیشه اینجوریم و کلی غصه میخوره خیلی دوست دارم برم خونه مادرم ولی شوهرم کاری میکنه اصلا حوصلش نمونده واسم دور هم هست مجبورم با ماشین برم که اون منو میبره آخرین بار دو تا نیشگون ازم گرفت منم زدم پشتش یک دفعه محکم با مشت زد تو صورتم قلبم درد گرفت غرورم شکست دلم میخواست زار زار گریه کنم
حالا من میرم خونه مادرش اینا به شدت حرمتشو میگیرم و بهش احترام میزارم
ولی نمیدونم چرا اینطوری میکنه خونه مادرم اینا اوناهم خیلی احترامشو میگیرن ولی شوهرم ارزشی قایل نیست براشون
درحالیکه اصلا خونه خودمون اینطوری نیست مهربونه مدام نازمو میکشه
مشاور خانواده
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید