طولانی شدن دوران عقد و مشکلات آن

12 سال هست که با هسرم دوست بودم و دوسال و نیم هست که عقد هستیم همسرم توانسته منزل یکی از دوستانش را که نوساز هم هست رهن کند اما زمانی که به منزل ما آمدند برای صحبت در مورد تاریخ عروسی مادرم با تاریخ انتخابی آنها که 8 شهریور  مخالفت داره و بیشتر پافشاری داره که خونه بخریم میگه زندگی در خانه مستاجری فلاکت باره و نمیخواد زندگی من مثل خودش بشه و از طرفی میگه برای من سه ماه کمه زمان برای خرید با اینکه پدرم میگه میتونیم خرید را انجام بدیم در اصل همه موافقن ولی مادرم ساز مخالف میزنه .و مدام همش به من سرکوفت میزنه و زمانی که من ازش میپرسم که چرا باهام نمیومدن خرید تو این دو سال با اینکه هر روزش ازشون میخواستم بریم خرید شده خرید های درشت رو مثل یخچال اینا رو بزاریم موقع خرید خونه و مابقی روکه میشه خرید رو بخریم با اینکه میتونست  ولی یک جوری بهونه میاوردن حالا در جواب من سرکوفت میزنه و مدام بهم میگه من مادرم تو مادر نیستی ببینی چی میکشم من مادرم حقی دارم مدام از این حرفا ازش میخوام شرایط منم در نظر بگیره و درک کنه تمام اذیت هایی که به خاطر انتظار و دوری کشیدم  ولی باز  حرف خودش رو میزنه از من میخواد من اونو درک کنم.من درکش میکنم امانباید اونم منم درک کنه؟ میشه راهنماییم کنید چی کار کنم خیلی هم دارم از وضعیتی که دارم اذیت میشم دیگه از انتظار و دوری هم خسته شدم دوست دارم دیگه برم سر زندگیم ولی مادرم اصلا منو نمیبینه ...و به چشمش نمیام