کافیه تنها بره خونه مادش اینا بعدش جنگ جهانی داریم به همه چیز گیر میده از فرم بینی تا شام و هزار و یک چیز دیگه و حرفای بینهایت منطقی!
(مثلا یک دفعه میگه من دیگه میخوام رو پولام برنامه ریزی کنم نمیتونم ولخرجی کنم ! میگم خب ما که ولخرجی نداریم !؟
میگه دیگه نمیتونم پول لوازم آرایش بدم یا پول لباس یا پول اینکه اینو بخرم اونو بخر!
حالا من اصلا ولخرج نیستم و نمیدونم اینارو از کجاش در میاره..
میگم خب زن از لوازم آرایش تا لباس زیر و بیرون میخواد!
میگه هر چی برات خریدم تا الان از سرتم زیاده!)
کلا این مدل و این یک نمونش بود. از خرج و خوراک خودمون میزنه ولی میده به خانوادش نمیدونم چرا ما خواهرم مستاجره ما خونه داریم یا چرا مادرم مریضه ما سالمیم کلا با عقل جور در نمیاد به خدا که خستم کرده چیکار کنم ..نمیدونم بخاطر نفوذ خانوادشه یا اخلاق خودشه ولی این بحثا ارتباط مستقیمی با دیدار با خانوادش داره؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید