سلام به شما بانوی عزیز، امیدوارم که خوب باشید. با توجه به اطلاعاتی که از روند احساسات بعد از خیانت در ارتباط دارید به نظر میرسه تلاشهایی رو در جهت شناسایی و برطرف کردن مساله تون داشتید و این خیلی خوبه، اما اینکه همچنان احساسات بدی رو تجربه میکنید نشون دهنده یکی از اصلی ترین موانع در بهبود زخم عاطفی یعنی باورهای قالبی گذشته شما است. به این معنی که به طور مثال شما در ذهن خود یک تعریف کلی از پیش تعیین شده نسبت به زندگیتون در ذهن ساخته اید و انتظار داشتید تمام شرایط طبق اون تصویر پیش بره اما در حال حاضر که مسیر اتفاقات به گونه ی دیگه ای شده و خلاف انتظارات شما بوده پذیرای تصویر جدید زندگی خودتون نیستید و این عدم پذیرش شما رو در یک تله ی جنگندگی با گذشته و چراهایی که در ذهن دارید گرفتار کرده. ابتدا این نکته رو به خودتون یاداوری کنید که قرار نیست گذشته
تون رو پاک یا فراموش کنید بلکه باید بین اون مرحله ی زندگی و زندگی فعلیتون تعادل برقرار کنید و بر افکارتون مسلط بشید. با کمی تامل، از خودتون بپرسید در حال حاضر در کجای زندگیتون هستید و چقدر برای خودتون وقت میگذارید؟ احساسات خودتون درباره خیانت پیش اومده رو مدام بررسی کنید و نگاه تقصیر گونه رو از خودتون و همسرتون بردارید و سهم ترمیم کننده خودتون رو در ارتباط نادیده نگیرید اما نگاهتون رو از ترمیم ارتباط به ترمیم روحیه خودتون و ایجاد نقاط مثبت جدید در زندگی بگذارید، به هر میزانی که ترمیم در باقی حیطه های زندگی برای شما پیش بیاد روحیه بهتری برای ارتباطتون با همسرتون خواهید داشت. اگر حرف ناگفته ای از اون مساله در ذهنتون باقی مونده سعی کنید به حالت گفتن افکار و احساساتتون بدون ایجاد حس تقصیر و حس مقاومت با همسرتون در میون بگذارید و از ایشون هم بخواهید برای ترمیم ارتباطتون با شما همراه باشند. فعالیتهای جدیدی رو با همسرتون ایجاد کنید و تا حدی که شخصیت و توانایی شما بهتون اجازه میده مسائل مشترک جدیدی رو که برای هردوی شما تا حدودی جذابه وارد ارتباطتون کنید چه از لحاظ سرگرمی چه از لحاظ فعالیت جنسی و چه از لحاظ داشتن تایمهای گفتگوی مشترک. درنهایت بدونید این مسیر بخشی از زندگی خود شماست که فقط بدون احساس تسلیم شدن و درماندگی و با اراده ای برای تغییر میتونید اون رو از رنج به گنج تبدیل کنید. موفق باشید :)
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید