2794

من یک همسر عصبی دارم که از اوایل عقدمون اضطراب شدید داشت حتی چهار جای مختلف مشاوره رفتیم ولی هر کدوم رو فقط یک جلسه می اومد از بعدش میگفت اینا میخوان آدمو محاکمه کنن شش ماه بعد از عقدمون منو کتک زد اختلافات ما همیشه خیلی شدید بود حتی سه بار تالار رزرو کردیم ولی بخاطر اختلافاتمون بهم خورد همسرم با خانواده خودش هم از قبل از ازدواج با من مشکل داشته و بعد از عقد من میدیدم که به شدت با پدر و مادرش سرد رفتار میکنه،اوایل اگر جلوی برادرم موهامو شونه میکردم داد و بیداد میکرد که چرا اینکارو کردم از اینکه خانوادم به من محبت میکردن به شدت ناراحت میشد مواقع بیماری منو رها میکرد میرفت تا ماهها سراغی ازم نمیگرفت با این همه من بخاطر آبروی خانوادم و ترس از طلاق رفتم باهاش مشهد و رفتیم خونمون باردار که بودم خانوادش میگفتن چرا با من آشتی کرده و با هم دعواشون شد مادرش به من گفت تو همه مارکی بهت خورده و این منو آتیش زد چون من سرگرمیم مسجد امیر بود و هیچ رابطه ای با جنس مخالف نداشتم حجابمم خوب بود به خاطر این حرفش با همسرم دعوام شد ولی اون با اینکه میدونست باردارم ولی کتکم زد خلاصه این روند تا حالا ادامه داشته با این تفاوت که دیگه دو ساله جلوی بچه ها دست روم بلند نمیکنه،به من اهمیت نمیده اگه تو خونه هر اتفاقی برام بیوفته برنمیگرده حتی نگاه کنه اگه مریض بشم یه لیوان آب دستم نمیده برام هیچی نمیخره و پول تو جیبی بهم نمیده. پسر اولمون که بدنیا اومد بخاطر اینکه بهش گفتیم برام لباس بخره که مهمون میخواد بیاد خونمون و یکسری مساٸل دیگه در همین حد منو با یه بچه ده روزه ول کرد رفت تا شش ماه بعد اومد گفت بریم مشاور رفتیم مشاور چون دید بچه داریم گفت برید سر خونه زندگیتون ولی مشاوره رو ادامه بدید منو برد تو خونه ولی مشاوره رو ادامه نداد چند روز بعد سر یه جعبه شیرینی منو تو ماشین کتک زد و وسط خیابون من پیاده شدم تا با بچم فرار کنم که با داد و بیداد سوارم کرد باز برگشتم خونه پدرم تا یکسالگی پسرم باز همون قصه بعد از چند روز تکرار شد تا یکسالو نیم که شد پسرم بخاطر اینکه سایه باباش بالای سرش باشه برگشتم تا الان که دوتا پسر داریم،شوهرم پسر اولمو خیلی اذیت میکنه تا یک کم شیطونی میکنه میزنه تو گوشش سرش داد میزنه بچم اول عدم تمرکز و اختلال یادگیری داشت الان تیک پیدا کرده مدام چشمش میپره،چی کار کنم؟ادامه این رابطه به کجا میکشه من دیگه خسته شدم

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۱ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

درود بر شما

همسر شما از ابتدا عصبی و مضطرب بودن و با وجود اختلافات شدید بین‌تون، شما به خاطر ترس از طلاق و آبرو، زندگی مشترک‌تون رو شروع کردید و بچه‌دار شدید بدون اینکه مشکلات‌تون رو به طور جدی و پیگیر، بررسی و حل و فصل کرده باشید. هم شما و هم همسرتون قهرهای طولانی رو انجام دادید که از نظر اجتماعی، رفتار ناپخته‌ای هست و عملا کمکی به حل مسائل‌تون نکرده.

همسر شما می‌تونن برای کنترل خشم و اضطراب‌شون، از یک روانشناس بالینی و در صورت نیاز، از روانپزشک کمک بگیرن و بعد از اینکه تا حدودی تسلط و آرامش‌شون رو به دست آوردند، می‌‌تونید برای مشاوره با هم به یک زوج‌درمانگر مراجعه بفرمایید تا مهارت‌های گفتگو و حل مساله رو فرا بگیرید. در این مدت دقت کنید همسرتون رو در شرایطی قرار ندید که خشم‌شون شدت بگیره و از بروز مسائل قبلی جلوگیری کنید. برای درمان عدم تمرکز، اختلال یادگیری و تیک فرزندتون حتما از متخصص کمک بگیرید.

به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

تجربه شما

login captcha

بمیرم برات... این چه وضع زندگیه که تو داری.. کاش لااقل بچه نداشتی... شوهرت اصلا نرمال نیست و تاوان این رابطه ی بیمار رو بچه هات میدن