سلام امیدوارم که خوب باشید .وقتی ازدواج می کنید ،وجود خودتان را به دیگری نمی فروشید بلکه فقط انتخاب می کنید که بقیه زندگیتان را با چه کسی زندگی کنید و تنها چیزی که قرار است بین زن و شوهر اتفاق بیفتد مبادله عشق است .قبل از هر چیزی با خودتان در مورد خودتان فکر کنید .از زندگی چه می خواهید .آیا خودتان را به عنوان یک انسان کامل بزرگسال قبول دارید یا اینکه فکر می کنید شما باید بنشینید تا همسرتان به شما اجازه دهد چگونه زندگی کنید .طلا خریدن یا اجازه درس خواندن دادن یک مزیت نیست .زیرا شما برده نیستید. شما یک انسان بزرگسال و مستقل هستید .پس اول فکر کنید برای خودتان در زندگی چه جایگاهی قائل هستید و می خواهید به فرزندتان چه چیز را آموزش دهید اینکه زنها برده مردها هستند یا اینکه زنها انسانهای کاملی هستند که برای مبادله عشق ازدواج می کنند. بعد به این فکر کنید که آیا یک انسان کامل، توجه کنید یک انسان کامل نه یک برده ،می تواند کسی که او را کتک می زند دوست داشته باشد .و بعد فکر کنید در هر یک از این زد و خورد ها ممکن است شما دچار یک آسیب جدی شوید .بعضی افراد می گویند جدایی به بچه آسیب می زند .من می گویم آنها اشتباه می کنند ، زندگی که در آن زن و شوهر بدون عشق و احترام زندگی می کنند به فرزند آسیبهای وحشتناکی می زند نه جدایی .خخدتان را گول نزنید و فکر نکنید انسانها در سنین بزرگسالی به یکباره تغییر شخصیت می دهند .این وضعیت دوره ایست .ممکن است مدتی خوب شود و دوباره شروع کند.البته صرفا جدایی چیزی را در زندگی شما تغییر نمی دهد شما باید تصمیم بگیرید به عنوان یک انسان زندگی کنید .شما باید باور کنید برای انجام هر کاری نیازی به اجازه شوهر یا پدر یا یک مرد ندارید .شما باید باور کنید که قبل از اینکه به فکر ازدواج باشید باید یک شغل داشته باشید تا بتوانید خرج زندگی خودتان را در بیارید تا مجبور نباشید یک عمر در زیر سلطه یک مرد زندگی کنید .شما باید برای خودتان ارزش قایل باشید .و متوجه شوید که نباید اجازه دهید کسی شما را کتک بزند .در واقع در حال حاضر این شما هستید که با انتخاب کردن این فرد به عنوان همسر به او اجازه می دهید شما را کتک بزند .دقیقا مانند اینست که گرگی را در جایی بسته باشند و من یکبار به سمت آن گرگ بروم و آن گرگ به من حمله کند .خب بار اول من نمی دانستم حمله می کند ولی اگر بارهای دوم و سوم هم رفتن کنار آن گرگ معنایش اینست که خودم انتخاب کرده ام که آن گرگ به من حمله کند .در هر صورت انتخاب با شماست .چوب جادویی وجود ندارد و هیچ چیز یکباره تغییر نمی کند بلکه انتخاب امروز شماست که مسیر آینده را می سازد .هیچکس نمی تواند بجای شما تصمبت بگیرد .اطرافیان در اینگونه موارد بجای کمک دائماً ذهن شما را آشفته می کنند .پس توصیه می کنم مشاوره بگیرید با روانشناسی که شما را نصیحت نکند و برای شخص شما و فردیت شما ارزش قائل باشد نه آندسته از افرادی که فکر می کنند شما باید خودتان و زندگیتان را نابود کنید .مطالعه کتاب دعوت به مسوولیت پذیری نوشته دکتر صاحبی هم می تواند برای شما مفید باشد
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید