2794

دخالت مادرم در همه امور زندگی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 34 بازدید

سلام. من بچه آخر یک خانواده هستم. خودم 29 سالمه و مادر یه دختر یکساله هستن. مشکلم اینجاست که مادر من خیلی به من بکن نکن گفته و میگه قبلا که در خونه بودم به قصد ارتقا شخصیت من الانم که ازدواج کردم باز به خاطر خودم خیلی تذکر بهم میده راجع به همه چیز منم خب می‌پذیرم چون فهمیدم که بد منو نمیخواد اما مشکل زمانی پیش میاد که میخواد حتما نظرشو دیکته کنه و فکر میکنه همیشه مطلق درست میگه گاهی اصلا شخصیت واقعی منو نادیده میگیره و فقط میخواد به اون چیزی که فکر میکنه درسته دست پیدا کنه البته خب فکر میکنه از دلسوزیشه این رفتارا. من میدونم بد منو نمیخواد اما مثلا یه بار میگفت زنگ بزن به همه برنامه بزار همگی بریم بیرون که خواهر و برادرت هم بدونن تو اینکارو کردی همیشه اونا برنامه ریزی میکنن برای تفریح تو هیچوقت شروع کننده برنامه نیستی فقط شرکت کننده ای. اگر پول نداری هم من میدم ولی تو اینکارو کن.... 

خب من می‌پذیرم که دوست داره منم ایده داشته باشم ولی ته تهش احساس میکنم بوی ریا میده و ظاهرسازی میخواد کنه منو اون چیزی که نیستم نشون بده و این منو آزار میده که چرا خود واقعی منو دوست نداره و بخاطر خوش اومدن دیگران ازم میخواد کاری کنم خیلی اوقات دلم از این کاراش میشکنه به اندازه ای که میخوام دیگه چند ماه اصلا نبینمش ولی متاسفانه نگهداری از دخترم میکنه و این باعث میشه زیاد باهاش در ارتباط قرار بگیرم. بهش غیرمستقیم هم گفتم منو اینجوری که هستم بخواه اما میگه نه من میخوام تو هم جلو دیگران سربلند باشی و روت حساب کنن. حالا این یه نمونه بود خیلی از این موارد هست که منو واقعا واقعا آزار میده از طرفی به قول قدیمی ها گوشتم زیر دندونشه. نمیتونم کمتر تماس بگیرم چون نگران دخترم میشم چیکار باید کنم؟ چون حرف زدن باهاش اصلا فایده نداره اصلا من همه جوره امتحان کردم کلا دوست داره همه مطابق میل و اون چه که درست میدونه رفتار کنن. گاهی باعث میشه از خودم و شوهرم بدم بیاد که مامانم راضی نیست ازم در ضمن خوشحالیش کوتاه مدته اگر یه کاری بگه انجام بدم میره مرحله بعدی...  

لطفا راجع به این موضوع کامل برام توضیح بدید چطور رها بشم از این حس منفی؟ 

اطلاعات تکمیلی

سن 29 جنسیت زن شغل کارمند وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام
شما تا کنون در برابر مادر رفتار مطیع گونه پیش گرفته بودید لازم است احساسات درونی خودتون رو بررسی کرده و ببینید این مطیع بودن چه مزایا و معایبی برای شما داشته و چنانچه تصمیم به تغییر رفتار دارید باید زمینه های لازم را در این خصوص در خودتان و رابطه تان با مادر ایجاد کنید. ابتدا از قرار دادن خودتان در شرایطی که مادر برای شما تعیین وظیفه کنند خودداری کنید، بعد به توصیف احساستون درباره رفتارهای ایشون بپردازید. مثال: وقتی از جانب من به کسی حرف میزنید ناراحت میشم، ممنون میشم که به خودم بسپارید. همچنین درباره پیامدهای رفتارشون توضیح بدید: وقتی برای من تعیین تکلیف میکنی با وجود اینکه خیلی دوستت دارم نسبت به انجام دادن بعضی کارها دلسرد میشم. یا : من مطمنم از پس این کار بر میام فقط نحوه انجام دادن من با شیوه شما تفاوت داره، ممنونم که تفاوتها رو درک میکنی و به شیوه من احترام میزاری. در صورتی که به من فشار وارد کنی مجبور میشم خواسته حقیقیم رو به اطرافیان اعلام کنم.
در این بین چیزی که مهم است این است که در شرایطی که توسط مادر طراحی میشوند قرار نگیرید و به اجرای آن چه که مادر طراحی کرده اند اقدام نکنید، احتیاجی به جر و بحث نیست با تکرار مداوم خواسته های مشخص و قاطعتان، صحبت از احساساتتان و انجام ندادن نقشه های طراحی شده مادر به مرور زمان رفتارهای ایشون خاموش خواهد شد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha