2794

خیانت در دوران عقد

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 71 بازدید

سلام.من 24 سالمه لیسانس دارم از لحاظ ظاهری خانوادگی مالی خوب هستم. برای بار دوم 4 ساله که عقد هستم دفعه اول 4 ماه عقد بودم که به خاطر دخالت مامانش مجبور به طلاق توافقی شدیم. بعد از 5 ماه با شوهرم عقد کردم اوایل خب با هم مشکلو دعوا داشتیم چون شوهرم به شدت عصبی بود سعی کردم باهاش کنار بیام و واقعا دوستش داشتم از همه لحاظ من سرتر بودم ولی واسم مهم نبود. بعد چند وقت با یه اکیپی میرفت دورهمی و منو نمیبرد به هیچ عنوان که بعد از اینکه با دوستاش مجردی رفت گرجستانو برگشت فهمیدم با زن دوستش پی ام میدن و قربون صدقه هم میرن که دعوامون شد و خانوادش فهمیدن و این خانمو کنار گذاشت و زیربار نرفت و گفت درد ودل میکردیم فقط در صورتیکه وقتی گرجستان بود مثلا من بهش میگفتم دلت واسم تنگ نشده میگفت نه انقد اینجا سرگرمی هست ولی وویسش با زنه را گوش کردم که زنه میگفت دلم تنگ شده و شوهرم میگفت قربون دلت برم حالا این بماند .هر چقدر گفتم عروسی کنیم میگفت نمیتونم و هی طولش داد.تا اینکه به عنوان شغل دوم در یک چایخونه غیر قانونی که نوشیدنی و رقص و همه چیز آزاده رفت و از 8 شب تا 3 نصف شب اونجا بود دیگه واسه من وقتی نداشت اینم بگم تمام هزینه های من تو این 4 سال با پدرم بود و میگفت ما رسم نداریم تو عقد خرج زنمونا بدیم.از لحاظ جنسی من گرم بودم ولی اون سرد اینا همه باعث میشد بهش غر بزنم بگم چرا ولی اون فقط میگفت درست میشه.تابستون متوجه شدم دوباره خیلی رفتارش بد شده و سراغ من نمیاد تا اینکه مچشو تو چایخونه با دختر گرفتمو فهمیدم دوست دختر داره و شبا حتی خونه نمیرفت و پیش اون بود رابطه جنسی هم داشتن باز هم دعوا و خانوادش فهمیدن ولی گریه کرد التماس کرد گفت جبران میکنم اشتباه کردم بخشیدمش ولی من همیشه تنها بودم و اون زندگیش شده بود دوستاشو چایخونه و کار.حتی چندین بار هم در دعواهامون دست روم بلند کرد. چندین بار بعد این موضوع فهمیدم با دوستاش دختر پسری رفتن دورهمی ولی به من دروغ میگفت .حتی من بعد 2 سال فهمیدم این آقا سیگاریه. روز 4 بود که ساعت 3 نصف شب زنگ زد واسم کار پیش اومده با دوستم داریم میریم 3 روز تهران میدونم با دوتا دوستاش رفت ولی وقتی رفت اونجا نه درست زنگ میزد نه جواب میداد باید 5 بار میزدم تا بعد نیم ساعت خودش میزد.یه روز از صبح تا عصر خبری ازش نشد چند بار زنگ زدم جواب نداد با خط غریبه زدم برداشت و صدای دختر میومد ولی انکار کرد و گفت در سوپری بودم دعوامون شد و من گفتم جدا میشیم به خانوادشم گفتم از اونروز دست پیش گرفت و اصلا به من زنگ نزد و دو هفته هم تهران موند .چند باری زنگش زدم گفت بزار فکر کنیم دوباره زنگ زدم که بیا بریم توافقی من مهریه نمیخوام در شوخی انداخت ولی اصلا سراغ منو نمیگیره اصلا. خودم حس میکردم دوباره خبریه حتی خواهرش گفت بعد تهران شبا خونه نمیاد تا اینکه پیگیر شدمو فهمیدم دوباره دوست دختر داره زنگش زدم گفتم من چیم کم بود گفت دروغه انکار کرد و حتی گفت 2 سال به پای من بمون شاید برم خارج بعد تو را ببرم!!! ولی من گفتم نه.اونم اصلا عین  خیالش نیست و فعلا سرش گرمه خیلی حالم بده من خیلی تلاش کردم دلم باهاشه ولی میدونم زندگی با این آدم تهش بن بسته.خواستم کمکم کنید خواهشا

اطلاعات تکمیلی

سن 24 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل درحال جدایی
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

دوست عزیزم سلام. بیشتر از اینکه خانواده ها در این موضوع حق اظهار نظر داشته باشند خود شما در درجه اول باید از خودتان بپرسید که آیا حاضر به تشکیل زندگی و ادامه زندگی با وجود مشکلاتی که در ارتباطتان وجود دارد با این آقا هستید یا خیر؟ تصمیم نهایی تان چیست؟ در صورت وارد شدن به زندگی چه مزایایی را به دست خواهید آورد که در حال حاضر ندارید؟ 4 سال مدت زمان کمی برای شناخت نیست آیا در رابطه با رفتارهایی که از همسرتان دیدید تغییری صورت گرفته؟ و در صورت تغییر نکردن رفتارها آیا حاضر به پذیرش آنها هستید؟
چیزی که در حال حاضر در رابطه شما واضح است نبود احترام متقابل، پنهان کاری، مشخص نبودن مرزهای تعهد و نداشتن چشم انداز برای ارتباط است که هرکدام به نوبه خود باعث تضعیف پایه های یک ارتباط و بروز مشکلاتی میشوند. لازم است با کمک یک روانشناس به رسیدگی مشکلاتتان و تصمیم گیری صحیح درباره زندگیتان بپردازید. موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha