2794

سلام من و همسرم ۵ ماهه که عقد هستیم همسرم ۲۷سال دارد دانشگاه و سربازی نیز رفته و حدود ۲ سال است که مشغول به کار است خودم ۱۸ سال دارم و قرار است برای دانشگاه اقدام کنم . برای محل سکونت بعد از عروسی پدرشوهرم ۳ طبقه خونه ساخته و طبقه اول خودش و قراره طبقه دوم ما و طبقه سوم برادرشوهرم بنشیند از لحاظ شکل ساختمان در ورودی و راه پله و پارکینگ همه چی مشترک است و با اینکه همسرم در آن خانه خرج میکند ولی خانه را به نامش نمیزنند.تازگی ها با همسرم به مشکلاتی برخوردیم که عامل اصلی این مشکلات خانواده همسرم بود مثلا روزی که همسرم اومد خواستگاری گفت ماشین دارم ولی ماشین به نام مادرش است و الان حدود ۶ ماهه که ماشین اشتراکی است و من از این وضع بسیار ناراحت بودم چون جمعیت کمی نیستیم خانواده شوهرم ۵ نفر هستند و برای مهمانی ۶ نفری جایی میرویم در روز هم تا ساعت ۷ که همسرم سرکار است آن ها استفاده میکنند و ۷ به بعد دست ماست .حتی زمانی که آن ها مسافرت میروند ما بی ماشین میمانیم و من از پدر خودم ماشین میگیریم و همیشه خجالت میکشم ولی همسرم میگوید خانواده من برایم زحمت کشیده اند و نمیتوانم به آن ها بگویم ماشین بخرید و جدا شوید آیا حرف همسرم منطقی است؟ دومین بحث ما سر زنگ زدن های مسخره و بی دلیل خانواده اش است شوهرم در روز کلا ۷ تا ۹ شب کنار من هست  و خانواده اش با اینکه میدانند کنار من است ولی هی زنگ میزنند و میگویند کجایی؟ کی میای؟ چی کار میکنی؟ و آمار میگیرند حتی وقتی برای خرید وسیله ای بیرون میرویم باید قیمت و ریز جزییات را برای آن ها بگوییم که این به نظر من منطقی نیست چون ما دیگر ازدواج کردیم و خانواده اش انقدر که شوهر منو چک میکنن اون یکی پسرشونو که مجرده چک نمیکنن و اول من به همسرم گفتم جواب سر بالا بده ولی اون گوش نداد و یک روز یک دعوا بزرگ بینمون افتاد که خانواده ها فهمیدن و مادرش گفت من دیگه زنگ نمیزنم ولی ۲ روز بعد وقتی با شوهرم بیرون بودم پیام داد مهمون داریم بیا و من بهم خیلی برخورد چون مگه شوهرم دختر خونه است که میخواد پذیرایی کنه شاید با زنش جاییه منظور این پیام چیه؟ من اصلا این دو رو بازی هاشونو دوست ندارم حالا یک سری مشکلات حل شده ولی خونه حل نشده چون من دوست ندارم اونجا زندگی کنم چون خانواده اش اهل دخالت اند و در همه کاری سرک میکشند و شوهرم اصلا پشتم نیست و فقط طرف آن ها را میگیرد من در آنجا علاوه بر سلامت روانی سلامت جسمی ام را نیز از دست میدهدم چون تا کنون که هیچ بی احترامی به خانواده اش نکردم و هیچی نگفتم پدرش جلوی پدرم به من میگوید برو خونه پدرت یا برادر کوچکترش روی من تند میشود ولی همسرم چیزی نمیگوید و اصلا حمایتم نمیکند از طرفی پدرم ۳ طبقه دارد و من ازش خواستم که ما طبقه دوم بشینیم و او نیز موافقت کرد ولی فرق خونه ما با خونه پدرشوهرم در مستقل بودن در ورودی و راه پله و پارکینگ و همه چی با طبقه اول است و طبقه سوم نساخته است که همسرم هربار موافقت میکند ولی همین که خانه شان میرود نظرش عوض میشود چون زیر گوشش میخونند من دیگر عاجز شدم و به این زودی تصمیم طلاق گرفتم و حتی ۱ ساعت هم حاضر نیستم در آن خانه زندگی کنم چون برایم مرگ است حالا ما چیکار کنیم؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۱۸ جنسیت زن شغل محصل وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده


سلام همراه عزيز ✋🏻

ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد 

بهتر است در مورد تصميم طلاق بيشتر فكر كنيد و عجولانه اقدام نكنيد.

با تجربه و بالغ باشيد.

ساختن با خانواده همسر به بلوغ فراوانی نياز دارد .بايد بپذيريد آنها پدر و مادر شما نيستند پس هميشه كمی فاصله بين شما وجود خواهد داشت .هنگام برخورد با خانواده همسرتان سعی كنيد خودتان را به جای آنها بگذاريد .به جای شكايت هوشمندانه تر رفتار كنيد.بعضی رفتارهای آنها را بپذيريد و از توقعات تان كم كنيد. اين مطلب را مرتب به خودتان بگوييد و به خودتان بقبولانيد كه هر كس سليقه ايی دارد كه گر چه من قبولش ندارم اما به آن احترام ميگذارم .اگر مادر همسرتان در كارهای شما سرک ميكشد از بدجنسی و يا دخالت نيست به خاطر دل نگرانی های مادرانه وی ميباشد نگران اين موضوع نباشيد زيرا چنين مساله ايی مقطعی است و با گذر زمان با ازدواج و مستقل شدن فرزند خود كنار خواهد آمد. دائم به اين فكر نكنيد كه آنها قصد و غرضی دارند و نيش و كنايه ميزنند،ممكن است طرز فكر شما كمی هم به خاطر تلقين خودتان باشد.تا ميتوانيد خالصانه به خانواده همسرتان محبت كنيد.به هر طريق ممكن رفتارهای مطلوب خانواده همسرتان را مورد توجه و تاييد قرار دهيد ،به گونه ايی كه بفهمند برايشان ارزش قائل هستيد. هر چه بيشتر خوبی های طرف مقابل را ببينيد ،روابط بهتری با وی برقرار خواهيد نمود .همسر خود را در قبال رفتار خانواده اش مقصر ندانيد. تغيير رفتار انسان ها به سادگی امكان پذير نيست. يكی از مهمترين كارها در مقابل دخالت خانواده همسر در زندگی مشترک مديريت احساسات و هيجانات ناخوشايند است.چرا كه اگر نتوانيد مديريت خوبی بر احساسات خود داشته باشيد ،احتمال برخوردهای نپخته زيادی ميشود سعی كنيد احساسات خود را به درستی بشناسيد ،گاهی افراد نميتوانند عصبانيت خود را به خوبی شناسايي كنند و در نتيجه واكنش درستی نيز نسبت به آن ندارند.

شايد بهتر باشد كه ليستی از ويژگيهای مثبت خانواده همسرتان را تهيه كنيد تا حتی در بدترين شرايط نيز يادتان باشد كه آنها نيز مانند شما در كنار نقاط ضعف خود ويژگی مثبت دارند. داشتن قضاوت منصفانه در اين مورد هم در كوتاه مدت به شما كمک ميكند تا هيجانات خود را بهتر مديريت كنيد و هم در طولانی مدت از نظر شناختی بهتر با موضوع كنار آمده و قضاوت درست تری داشته باشيد در عين حال كه در زمان صحبت با همسرتان نيز احتمال بگو و مگو به شدت كاهش پيدا خواهد كرد.برای كاهش احساسات ناخوشايند خود و البته داشتن ديدی منصفانه از نسبت دادن رفتارهای ناخوشايند خانواده همسر به نيت بد دوری كرده و در عوض سعی كنيد موضوع اختلاف فرهنگی و تفاوت ديدگاه بين خود و آنها را هميشه در نظر داشته باشيد چرا كه بسياری از رفتارهای خانواده ها كه باعث دلخوری ميشود ،به تفاوت فرهنگی بين خانواده ها برميگردد و قصد آزار يا دخالت در پس آنها وجود ندارد. اگر تصميم داريد در مورد خانه و ارتباط با رفتارهای خانواده همسرخود با او صحبت كنيد ،در زمان مناسب كه شما و همسرتان خسته نيستيد و در آرامش با بيان درست احساسات و بدون انتقاد و سرزنش و با استفاده از جملاتی كه با "من" آغاز ميشوند ميتوانيد از سوء تفاهم های احتمالی جلوگيری كرده و جبهه گيری احتمالی همسرتان را كاهش دهيد.


              شاد و موفق باشيد🌷🙏🏻

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha