سلام عزیزم ، احترام از نیازهای اولیه هر رابطه ای است و شما حق دارید که بخواهید بهتون احترام گذاشته بشه و طبیعی است که در صورت نبودن احترام دلخور بشید، در متن بالا شما چند موضوع رو عنوان کردید که هر کدوم از اونها مستلزم صرف زمان و بررسی دقیق هست تا مسایل ریشه یابی بشه و راه حلهایی کارآمد و عمیق ارایه بشه اینو صادقانه خدمتتون میگم که نه اینجا و نه در هیچ فضای مجازی دیگری نمیشه مسایل رو به طور کامل برطرف کرد یا درمان انجام داد نوشته های ما برای آگاهی بیشتر شما و کمک حداقلی برای زمانهایی که به هر دلیلی کمک دیگری در دسترس ندارید است، پس لطفا برای خودتون و زندگیتون وقت و ارزش قایل بشید و قبل ازینکه مسایل پیچیده تر بشوند برای برطرف کردن تعارض ها حتما از فردی متخصص کمک بگیرید، اگر شما عفونت کوچکی در ناحیه ای از بدنتون داشته باشید به سادگی در مراحل اولیه درمان میشه اما اگر به موقع بهش نرسید خدای نکرده بعدا با عفونت سراسری در بدن یا همان عضو روبرو خواهید شد ، روان ما هم همینطوره دقیقا ولی متاسفانه به اندازه جسم جدی گرفته نمیشه ...
در مورد مسله شما عدم مدیریت خشم تویط همسرتون مسله اصلی نوشته شماست باید دید که همسر شما حاضر هست در کارگاه های مدیریت خشم زیر نظر متخصص شرکت کنند یا نه ، مهارتهای مدیرت خشم بسیار سودمند خواهد بود اما اگر پاسخ خیر باشد لازمه شما روی توانایی ها و حوزه اختیار خودتون کار کنید یعنی تا جاییکه براتون ممکن هست شما مدلی رفتار کنید که به بیشترین پاسخ در مورد خواسته اتون برسید (خواسته شما احترام در نظر گرفته شده)
شما نمیتونید بدون میل و خواست همسرتون ایشونو تغییر بدین اما میتونید روی ایشون اثر بگذارید ، چه طوری؟ با مدل بودنتون، و در مرحله بعدی با اقدام ها و نحوه رفتارتون ، توجه کنید منظور من اصلا سکوت های همیشگی و شنیدن توهین برای بیشتر نشدن ماجرا نیست! بلکه پیدا کردن راه حل مناسب هست مثلا ببینیم ایشون در چه مواردی بیشتر این رفتارها رو بروز میدهند؟ در چه زمانهایی و در چه موقعیتی ؟یا مثلا شما هر حرف ایشون رو چطور تعبیر میکنید ؟ روی اون کار بشه که بیش برآورد نکنید ورفتار موثر مطابق با شرایط زندگیتون انجام بدین گاهی سکوت گاهی پاسخ بعد از طی زمان مشخص گاهی صحبت جدی در زمان آرامش و قول و قرارهای فی مابین و .... هزاران روشی که بستگی به شخصیت شما و همسرتون داره استفاده میشه ، هر روش در حرف شاید ساده به نظر برسه اما در عمل تغییر کار پیچیده و نسبتا دشواری هست گاهی ما فکر میکنیم که ما که آرومیم یا مثلا به خواسته های همسرمون احترام میگذاریم در حالیکه اغلب به رفتار خودمون و مدل بودنمون بینش و آگاهی نداریم بگذارید یک امتحان ساده بکنیم:
اگر من به شما بگم :" ازنوشته شما مشخصه که شما علت اصلی این رفتار همسرتون هستید و مشکل فقط به شما مربوط هست نه ایشون "
چه احساسی به شما دست میده ؟ چندبار جمله رو بخونید و صادقانه افکار و احساسی که براتون پیش میاد رو تماشا کنید ببینید چیزی شبیه به اینها در فکرتون میاد؟ :
فکر کنید مورد بی احترامی قرار گرفتید ، روانشناس بی سواده، داره به شما ظلم میشه ، شما کلا شانس ندارید ، کسی درد شما رو نمیفهمه و....
همه افمار بالا برداشتهایی از جمله بالایی بود که هیچ کدام بالغانه نیست پس هر بار که همسر ما یا فرزند ما با ما صحبت میکنه ما به جز پیام اونها یا به جای پیام ائنها این افکار خودمون رو هم همراهش میکنیم و طبیعتا پاسخی هم که میدیم در ارتباز با همین افکار هست نه صحبت اصلی فرد ، در این مثال پاسخ بالغانه به سوال این بود که : چطور اینو میگید؟ من متوجه نمیشم چطور علت اصلی رفتار فردی دیگری هستم ، میشه بیشتر توضیح بدید؟...
در بینش و مدل بودن بالغانه ما به دنبال کشف پاسخ هستیم و به جای حدس زدن از سوال پرسیدن استفاده میکنیم.
در نهایت امیدوارم با آموزشهایی که هر دوی شما در رابطه با مهارتهای ارتباطی میگیرید بتونید رابطه گرم و صمیمی ایجاد کنید و کیفیت رابطه اتونو بهبود بدید یادتون باشه آموزش دیدن یکی از زوجین بسیار بهتر از آموزش ندیدنه اگر همسرتون همراهی نکردند خودتون برای رابطه اتون دست به کار بشید .
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید