تنهایی مادرشوهر و نگهداری از او

سلام 

مادرشوهرم همسرش فوت كرده چهار فرزند داره

همه بچه هاش رهاش كردن و انداختنش به شوهر من، حالا شوهرم هركاری برای مادرش ميكنه بدون هيچ چشم داشتی ولی در عوض مادرش و سه فرزند ديگش قدرشو ندارن و همش بهش توهين ميكنن و ميگن تو برای اينكه پولاشو بدزدی ازش نگهداری ميكنی و خودشون هم اصلا نميان ازش نگه داری كنن به من هم ميگن چون تو عروس آخری هستی وظيفته ازش نگه داری كنی ،ما هر كاری از دستمون بر بياد برای مادرشوهرم انجام ميديم و كوتاهی نميكنيم با اينكه سركوفت ميشنويم ،من احساس ميكنم شوهرم انقدر به مادرش چسبيده كه اصلا خانواده خودش رو فراموش كرده همش پيش مادرشوهرم هست كه مبادا يه ساعت خونش تنها باشه آيا به نظرتون درسته كه همش بچسبه به مادرش و خانوادشو ول كنه؟ وظيفه من عروس چيه؟ و در ضمن خيلی هم دوست داره مادرشو بياره خونه خودمون به خاطر مخالفت های من نياورد، به نظرتون آيا وظيفه منه كه مادرشوهرمو نگهداری كنم؟ دو تا دختر داره كه ميگن ما زن مردميم و نميتونيم ازش نگهداری كنيم و به من ميگن  تو كه عروس كوچيكه هستی بايد نگهداری كنی پسر بزرگه و عروس بزرگه هم مثل مهمون هفته ای يکبار ميان سر ميزننو ميرن هم بهشون احترام ميذارن حتی مادرشوهرم به پسر بزرگش بيشتر احترام ميذاره تا شوهر من كه انقدر براش زحمت ميكشه ،همشون به چشم خدمه به شوهرم و من نگاه ميكنن 

لطفا راهنماييم كنين خسته شدم 

مادرشوهرم هم خيلی بدجنس هست حتی تو زندگی خصوصيم هم دخالت ميكنه و در ضمن به اون سه فرزندش كه اصلا بهش نميرسن احترام بيشتری ميذاره و حتی به عروس بزرگش ولی من كلفتش شدم