2794

فراموش نکردن اذیت های مادرشوهر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 45 بازدید

سلام وقتتون به خیر ، من دو سال ازدواج کردم ساله اول و با خانواده شوهرم تو یک خونه زندگی کردیم ولی بعد یک سال از اونجا رفتیم باور کنید خانم دکتر تو اون یک سالی که اونجا بودم مادر شوهرم انقد اذیتم کرد با حرفاش با کاراش باور کنید مثل یک برده باهام رفتار میکرد یعنی بدون اجازه اون حق نداشتم هیچ کاری بکنم همش زخم زبون میزد ولی به خاطر شوهرم بهش احترام میزاشتم میگفتم بزار آرامش خانواده حفظ بشه چون اگه منم باهاش یکی به دو میکردم اوضاع بد میشد اون یک سالی هم که باهاشون بودم بچه دار نمیشدم واسه همین فقط مسخرم میکرد....خدارو شکر بعد یک سال از اونجا رفتیم شوهرم دید که خیلی تحمل اون شرایط واسم سخته از اونجا رفتیم الان خانم دکتر شکر خدا زندگیم خیلی خوبه ولی وقتی یاد حرفاش میفتم ناراحت میشم واسه همین الان یه ساله باهاشون قطع رابطه کردم البته شوهرم بهشون سر میزنه و هواشونو داره الان نمیدونم چیکار کنم خانم دکتر عذاب وجدان گرفتم به نظرتون رابطمو باهاشون خوب کنم یا بیخیال بشم ...ممنون میشم راهنمایی کنید ببخشید زیاد توضیح دادم ...مرسی

اطلاعات تکمیلی

سن 25 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام، در خصوص مادر همسرتون شما در هر صورت تا زمانی که عروس اون خانواده هستید با ایشون ارتباط دارید پس بهترین کار یاد گرفتن نحوه ارتباط صحیح با ایشون به نحوی که کمترین صدمه به شما وارد بشه هست. باید حد تعادلی رو پیدا کنید که در اون مهارت نه گفتن به موقع و قربانی نکردن خواسته های خودتون رو تمرین کنید، برای این کار بهتره از مشاور های تلفنی یا در صورت امکان مشاوره حضوری استفاده کنید. موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha