2794

من حدود ۷ ساله با یک پسری دوستم که خودش از اول تصمیمش با من ازدواج بود منتها ما خانوادمون از لحاظ وضع مالی متوسط رو به بالا هستیم و من همیشه تو رفاه بودم و هیچوقت هیچ چیز غیر عادی تو خانوادمون نبوده و تحصیلات همه بالاست

ولی دوست پسرم صادقانه از اول گفت وضع مالیشون خوب نیست باباش ورشکست شده و الان با ماشین کار میکنه خونشون خیلی کوچیکه و اجاره ای. تو خانواده اش هزار جور داستانه البته منظورم خاله ها و دایی ها و اینا و سطح تحصیلی خانوادگیشون خیلی پایینه بهترینشون دوست پسرمه که لیسانس حسابداری داره. خودش پسر خوبی بود اما من بهش میگفتم با این تفاوت خانوادگی نمیتونیم ازدواج کنیم. خب ایرادهایی هم داره اما اون چیزایی که برای من خیلی مهمه رو داره. تو این ۷ سال خودشو به آب و آتیش زد پول جمع کرد ماشین خرید حالا پراید خرید، یه خونه تو تهرانسر خرید کمک کرد مامانش اینا سمت بریانک یه خونه خیلی کوچیک خریدن خودش هزینه بازسازیشو داد و دو دنگ گرفت. از همه خوشی هاش زد و از ۵ صبح تا دیروقت کار میکنه فقط واسه آیندمون. من تو این ۷ سال جربزشو میدیدم اینکه انقدر قویه انقدر مرده پشتیبانه از پس هر کاری بر میاد و... ولی ما خونمون گیشاست بهش میگفتم من تهرانسر نمیام حتی عروسی هم نمیخوام که خرجمون زیاد نشه اما خونه حتی شده سمت نواب ولی تهرانسر دوست ندارم. خلاصه سرتونو درد نیارم من مامانم و برادرم کامل میشناسنش و دوستش هم دارن بابام هم دورادور میدونه اما چندین بار تو تیکه و شوخی و اینا گفته که با کسی که پراید داره ازدواج نکن و با یه کسی که وضعش خوبه ازدواج کن و اینا

خلاصه من تمام این ۷ سال با این که خانوادش انقدر با ما فرق دارن مشکل داشتم و همش با خودم میگفتم که شاید میتونستم یه موقعیت بهتر داشته باشم چون تعریف از خودم نباشه قیافم خوبه و کلا شرایطم خوبه خواستگار زیاد دارم حتی ساکن آمریکا ولی به خاطر دوست پسرم و خوبی هاش و زحمتاش همه رو رد کردم، حالا باید بازم پول جمع کنه واسه ازدواج منم الان اصراری به ازدواج ندارم اما متاسفانه باز همون مساله قبلی اومده سراغم و همش به این فکر میکنم من اگه نتونم با این وضع خانوادش کنار بیام چی و باز هم همش به این فکر میکنم که شاید میتونستم موقعیت های بهتری داشته باشم. میدونم خیلی نامردیه بعد ۷ سال و بعد اون همه زحمتاش این حرفو بزنم میگم لیاقت این همه خوبیشو ندارم چون همیشه این وسواس فکری باهام بود اما همش میگفتم زمان بخوره درست میشه و از بین میره اما نشد... عذاب وجدان دارم واسه اینکه بعد این همه سال هنوز شک دارم و از طرفی هم وقتی میبینم اون نباشه تو زندگیم حتی فکرش داغونم میکنه الکی نیست ۷ ساله... باید چیکار کنم؟ این فکرا داره مثل خوره داغونم میکنه

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت زن شغل طراح داخلی وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور ازدواج

دوست عزیز سلام
قدم اول برای داشتن انتخاب مناسب داشتن علاقه ی حداقلی یا همون به دل نشستن هستش. آیا این حس در شما هست؟یا صرفا عذاب وجدان منحر به ادامه ی این رابطه شده؟
قدم دوم مرحله ی شناخت دو نفر از یکدیگر هستش شناخت ویژگی های شخصیتی هم، ویژگی های اخلاقی، ملاک ها و معیارها، انتظارات، اهداف، ویژگی های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، رسم و رسوم وسنتهای خانوادگی و .... تفاوتهای زیاد بین خانواده ها میتونه زمینه ساز مشکلات آتی باشه و باید دید چقدر قادر هستید تفاوتها رو به تفاهم ها تبدیل کنید. همچنین ملاکهای شما برای ازدواج چی هستن؟ و این آقا چقدر ازون ملاک ها رو برآورده میکنه؟ نظر هر دو خانواده نسبت به این ازدواج چیه؟
قدم سوم مرحله ی عشق و ازدواج هستش.
بنابراین کاری که میتونید بکنید این هستش که این موارد رو در مورد رابطتتون بررسی کنید و همینطور به مشاوره ی پیش از ازدواج برید تا یک روانشناس در کنار شما برای رسیدن به این موارد به شما کمک کنه. و بتونید کاملا منطقی و روراست با خودتون تصمیم نهایی رو بگیرید.
 شاد و پیروز باشید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha