با سلام
۳۱ ساله هستم و شوهرم ۳۷ ساله
در دوران عقد هستم ٬ همسرم تک پسر و پدرش فوت شده دو خواهر متاهل داره اما خواهرا و مادر به شدت به ایشون وابسته هستن و تمامی کارها با ایشون هست. من با همسرم هیچ مشکل و اختلافی بین خودمون دوتا نیست بجز بحث سر دخالتهای خانواده ی ایشون .
در خانواده ی همسرم حریم خصوصی اصلا معنی نداره و در مورد همه ی مسایل بین من و همسرم همه ی اعضای خانواده مطلع میشدن و نظر میدادن حتی مسافرت میرفتیم کل فامیل خبردار میشدن این موضوع باعث دلخوری من میشد دو سه دفعه ای به همسرم گفتم و ایشون ادعا کرد که خانواده ش اصلا اهل دخالت نیستن من هم سکوت میکردم و از همسرم فاصله میگرفتم و این باعث شد صمیمیت زیادی بین ما ایجاد نشه.
مادرشوهرم همیشه از رفتارهای من ناراضی بود و ادعا داشت من بهش بی احترامی میکنم همسرم هیچ وقت حمایتم نمیکنه و عقیده داره همه ی ایرادات از من هست و خانواده ش ایرادی ندارن من هم بخاطر اینکه حرف و حدیث زیاد نشه سعی میکردم رابطه م رو با این خانواده کم کنم و در مهمونی هاشون هم کمتر برم بعد سعی میکردم خودم از حقم دفاع کنم که الان فهمیدم بدلیل نداشتن مهارتهای زندگی روشم اشتباه بوده و بیشتر باعث بدگویی خانواده ی شوهرم میشد. یکسال بعد از عقدم تو تلگرام برای خواهر همسرم پیامهایی داده شده بود و به ایشون توهین کرده بودن ٬ بدون هیچ دلیلی این پیامها رو به من نسبت دادن و به پلیس فتا برای پیدا شدن صاحب خطی که پیام داده بود شکایت کردن و از اونروز همسرم ارتباطش رو به طور کامل با من قطع کرد و خودش و خانواده ش منو از همه جا بلاک کردن ٬ و خانواده ش اعلام کردن تو از روز اول با ما مشکل داشتی و مطمینیم اینکار تو هست. اما بعد از چند روز شکایت رو پس گرفتن و گفتن میخواستیم آبروت نریزه. پدرم با مادرش صحبت کرد فایده نداشت . خودم بعد از دو ماه رفتم محل کار شوهرم تا باهاش حرف بزنم دعوامون شد و کار به بد و بیراه و فحاشی کشید. صاحب اون پیامها هیچ وقت مشخص نشد و همسرم پیغام داد اگر میخوای با من زندگی کنی باید از مادر و خواهرم عذرخواهی کنی من این شرط رو قبول نکردم چون اینکار رو نکرده بودم و بعد از ۳ ماه که گفتم تکلیفمو مشخص کن شوهرم گفت دست از سرم بردار هرکاری دوست داری بکن ٬من مهریه مو اجرا گذاشتم
حالا تماس میگیرن و از اینکه من مهریه میخوام شاکی هستن درحالیکه از طلاق گرفتنم اصلا ناراحت نیستن
من به شدت شوک زده شدم و نمیخوام طلاق بگیرم چون شوهرمو خیلی دوست دارم . چند وقت پیش یکی از اقوام وساطت کرد و جلسه ای در منزل خودشون برگزار کرد که صحبتهای نهایی رو بکنیم من و خانواده م رفتیم اما شوهرم و مادرش نیومدن
تکلیف منو هم مشخص نمیکنن فقط میگن باید اجرای مهریه رو پس بگیری تا ما برگردیم . به نظرتون چکار کنم ؟!
ادامه ی روند طلاق رو برم یا سعی کنم با پس گرفتن مهریه به زندگیم برگردم و برای ساختش تلاش کنم. همش خودمو سرزنش میکنم که چرا رفتار با مارشوهر رو بلد نبودم که اینجوری شوهرم رو نسبت به من بدبین کنه و در جریانی که من هیچ تقصیری ندارم متهم بشم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید