سلام و وقت بخیر خدمت شما دوست عزیزم
از خودتون بپرسید چطور شد که پدر همسرتون تا این اندازه مرزشون رو زیر پا گذاشتند تا برای شما تعیین تکلیف کنند؟ روابط در خانواده شما به چه شکلی هست و آیا تا الان خود شما برای تغییر آن تلاشی کرده اید؟ همونطور که اشاره کردید ممکن است همسر شما کاملا تابع و وابسته نسبت به پدرشون باشند این خود شما هستید که به تنهایی با در دسترس نبودن پدر همسرتون، با اطلاعات ندادن ، با تمرین کردن درباره نه گفتن جلوی خواسته های غیر منطقی ایشون میتونید جایگاهها رو درست تعریف کنید. حتی در چنین مواردی توصیه میشه میزان رفت و آمد و معاشرت رو با خانواده همسرتون کمتر کنید تا مدیریت بیشتری بر زندگیتون داشته باشید. طلاق در اینجا گزینه ی درستی نیست چرا که با این رفتار شما درواقع مهر تائید ناتوانی برای مدیریت و کنترل صحیح زندگی خودتون زده اید و به اطرافیان "اجازه" داده اید برای سرنوشت شما تعیین تکلیف کنند در صورتی که تا جایی که لازم است در این مورد باید تلاش کنید تا از وابستگی خودتون و همسرتون نسبت به خانواده کم کنید و ارامش رو در زندگی مشترکتون جاری کنید. استقلال مالی، استقلال محل زندگی ، مدیریت میزان رفت و آمدها ، توضیح ندادن درباره موضوعات خانه و مسائل شخصی میتونه کمک زیادی در کنترل این وابستگی به شما بکند و همچنین درباره این تصمیم که نیاز به همراهی همسر شما دارد به طور جدی صحبت کنید. موفق باشید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید