درگیری با خانواده ها موقع عروسی

رفته بودیم خرید عروسی. ازعصر دیگه شب شده بود منو شوهرم بحثمون شد شوهرم از قهرخیلی بدش میاد و اینکه زن جلوتر از شوهرش راه بره من باهاش قهر کردم جلوتر رفتم اونم رو لج بود خالم مامانم و مامان شوهرم همراهمون بودن پیش اونا با من بد حرف زد دستمو محکم گرفت کشید پیش خودش منم گریه کردم مامانم عصبانی شد بحث کرد با مامانم جفتشون از خجالت هم در اومدن قشنگ هر چی دلشون میخواست گفتن به هم شوهرم رفت خونه تلفنی بحث کردن با هم من رفتم خونه خالم اعصابم خورد بود بابامم خیلی رو من حساسه ما اصلا هیچی بهش نمیگیم نگو مامانم رفته خونه زنگ زده به بابام گفته همشو بابام رفته شب خونه نامزدم اینا گرفته زده تو گوش نامزدم و فحش و... این چندمین باره بابام این کارو میکنه نامزدم هم الان زنگ زده بیا جهیزیتو جمع کن ببر و این حرفا که مثلا جدا بشیم پدر و مادرش بینهایت خوبن چند دفعه این چیزا پیش اومده با اینکه شوهرم مقصر نبود گفتن اون مقصره که تموم بشه مشکل الان شوهر خالم دو روزه میره اونجا که حل کنه بابام میگه اسم اون دیگه نباید بیاد آخه بابام اونو میزد شوهرم هم هلش داد بابام خورد زمین مادرشوهرمم که داشته جدا میکرده افتاده رو بابام 

الان شوهرخالم میگه بیا بریم اونجا من یک جوری راضی کنم اونارو مشکلو حل کنم دو هفته دیگه عروسیمون بود مثلا از لجبازی شوهرم هم هر چقد بگم کم گفتم مرغش یک پا داره از این طرف هم بابام مخالف سرسخت شده به مامانم گفتم دیروز تو زندگیمو بهم زدی دلت خنک شد و اینا اونا هم باهام قهرن 

به نظرتون تقصیر کیه ؟برم یا نرم؟چیکار کنم تو رو خدا کمکم کنید